خوابگاه‌نوشته‌ها

خوابگاه‌نوشته‌ها

تا ۷ سال قبل برای من فقط یک "هم" معنی داشت و آن هم هم‌وطن بود! می‌فهمیدم که در غربت چقدر وطن می‌تواند بشود نقطه‌ی مشترک و پیدا کردن یک هم‌وطن چقدر می‌تواند لذت‌بخش باشد! از وقتی خوابگاهی شدم، "هم"های جدیدی برایم معنا پیدا کرد!شاید برای کسی که زندگی خوابگاهی را تجربه نکرده باشد، "هم اتاقی" هیچ مفهومی نداشته باشد!می خواهم اینجا خاطرات "هم اتاقی" بودنم را بنویسم...

بایگانی
پیوندها

۱۵ مطلب با موضوع «نهج البلاغه» ثبت شده است

۱۵
بهمن

#پست_تکراری

اینجا


بندگان خدا، شما را به تقواى الهى سفارش مى کنم، تقوایى که حقّ خداوند بر شماست،
و باعث حق شما بر خدا هم هست، براى دریافت تقوا از خدا کمک بخواهید،
و از تقوا براى گریز از عذاب خداوند مدد گیرید، که قطعاً امروز تقوا سپر از بلا،
و فردا راه بهشت الهى است، جادّه اش روشن، و پوینده اش سودبر،
و امانتدارش (که خداوند مى باشد) حافظ آن است. تقوا به طور دائم خود را بر گذشتگان عرضه کرده
و به آیندگان هم عرضه مى کند، چرا که فرداى قیامت به آن محتاجند، آن روزى که خداوند آنچه را
پدید آورده بازگرداند، و آنچه را عنایت فرموده بازستاند، واز آنچه مرحمت نموده بازخواست کند.

تقواپذیران که آن را چنانکه باید رعایت کنند چه اندکند! راستى که آنان بسیار اندک شمارند.
اینان سزاوار وصف حقّند که در قرآن فرموده: «اندکى از بندگان من شاکرند».   


خواب غفلت را به تقوا بیدار کنید، روز خود را با آن سپرى نمایید، آن را ملازم دل خویش کنید، گناهانتان را
با آن بشویید، امراض را به وسیله آن درمان نمایید، و با آن بر مرگ سبقت گیرید، و از کسى که آن را
تباه نموده عبرت گیرید، مبادا که آراستگان به تقوا از شما عبرت گیرند! 


آن را که تقوا بلندمقام نموده پست نکنید، و آن را که دنیا رفعت داده بلند مقامش ننمایید،
چشم به بارش ابر آن ندوزید، و گفتار ترغیب کننده به آن را نشنوید، و خواننده به آن را اجابت ننمایید،
و به فروغ بى پایه آن روشنى مجویید، و به اشیاء نفیسش فریب مخورید، زیرا که برقش از ابر بى باران،
و گفتارش دروغ، و اموالش غارت شده، و اشیاء نفیسش غنیمت دزدان گشته است.

۱۷
خرداد

 

بعد از من با خوارج نبرد نکنید، زیرا کسی که در جستجوی حق بوده و خطا کرد مانند کسی نیست که طالب باطل بوده و آن را یافته است.

- منظور امام از گروه دوم معاویه و یاران او هستند -


این خطبه برایم خیلی جالب بود ولی برام کلی هم سوال پیش آورد که فعلا فرصت ندارم برای رفتن دنبال جوابش.

 

۰۲
خرداد


ای بندگان خدا آن کس که نسبت به خود خیر خواهی او بیشتر است، در برابر خدا، از همه کس فرمانبردارتر است، و آن کس که خویشتن را بیشتر می‌‏فریبد، نزد خدا گناه کارترین انسان‏ها است، زیانکار واقعی کسی است که خود را بفریبد.و آن کس مورد غبطه است و بر او رشک می‏برند که دین او سالم باشد.سعادتمند کسی است که از زندگی دیگران عبرت آموزد، و شقاوتمند کسی است که فریب هوا و هوس‏ها را بخورد.آگاه باشید ریاکاری و تظاهر، و هر چند اندک باشد شرک است، و همنشینی با هوا پرستان ایمان را به دست فراموشی می‏سپارد، و شیطان را حاضر می‏کند.از دروغ بر کنار باشید که با ایمان فاصله دارد.راستگو در راه نجات و بزرگواری است، اما دروغگو بر لب پرتگاه هلاک و خواری است، حسد نورزید که حسد ایمان را چونان آتشی که هیزم را خاکستر کند، نابود می‏سازد.با یکدیگر دشمنی و کینه توزی نداشته باشید که نابود کننده هر چیزی است.بدانید که آرزوهای دور و دراز عقل را غافل و یاد خدا را به فراموشی می‏سپارد.آرزوهای ناروا را دروغ انگارید که آرزوها فریبنده‏‌اند و صاحبش فریب خورده.

۲۶
ارديبهشت


دیشب قبل از خواب داشتم خطبه‌ی ۲۳۲ را می‌خواندم و دیدم دوباره کل خطبه در مورد تقواست. این می‌شد ۴مین خطبه‌ای که در مورد تقوا می‌خواندم و در همه‌ی آن‌ها تاکید عجیبی بر تقواست. اما واقعا این تقوا که از بچگی موقع ترجمه ی آیات قرآن همه جا نوشتیمش پرهیزگاری و نفهمیدیمش یعنی چی؟ هنوز وقتی بچه مدرسه‌ای‌های ۸-۹ ساله از من می‌پرسند تقوا یعنی چه؟‌ با حالت عاقل اندر سفیهی نگاهشان می‌کنم و می‌گم یعنی پرهیزگاری دیگه! و وقتی می‌پرسند پرهیزگاری یعنی چه؟‌ حرف دیگری ندارم :))

حالا کمی سرچ کردم و گفتم نتیجه را بگذارم اینجا.


تقوا چیزى است که پرهیز از محرمات الهى و همچنین ترس از خدا، از لوازم و آثار آن است. پس در این منطق تقوا نه عین پرهیز است و نه عین ترس از خدا، بلکه نیرویى است روحى و مقدس که این امور را به دنبال خود دارد.

(به تعبیر شهید مطهری)


هوممم...


از نظر نهج البلاغه تقوا نیرویى است روحى، نیرویى مقدس و متعالى که منشأ کشش‌ها و گریزهایى مى‏گردد، کشش به سوى ارزش‌هاى معنوى و فوق حیوانى، و گریز از پستی‌ها و آلودگی‌هاى مادى. از نظر نهج البلاغه تقوا حالتى است که به روح انسان شخصیت و قدرت مى‏دهد و آدمى را مسلط به خویشتن و مالک «خود» مى‏نماید .



در نهج البلاغه بر این معنى تأکید شده که تقوا حفاظ و پناهگاه است نه زنجیر و زندان و محدودیت. قدر مشترک پناهگاه و زندان «مانعیت» است، اما پناهگاه مانع خطرهاست و زندان مانع بهره‏بردارى از موهبت‌ها و استعدادها.

تقوا به انسان آزادى معنوى مى‏دهد، یعنى او را از اسارت و بندگى هوا و هوس آزاد مى‏کند، رشته آز و طمع و حسد و شهوت و خشم را از گردنش بر مى‏دارد و به این ترتیب ریشه بردگی‌هاى اجتماعى را از بین مى‏برد. مردمى که بنده و برده پول و مقام و راحت طلبى نباشند، هرگز زیر بار اسارت‌ها و رقیت‌هاى اجتماعى نمى‏روند.


به نظرم کمی فهم مفهوم حقیقیش سخت می‌تونه باشه. باید بهش بیش‌تر فکر کنم...



+عید مبعث مبارک... :) به بچه‌ها می‌گم عیدتون مبارک! می‌گن چه عیدی؟! ما فقط یه عید داریم اون هم نوروزه...

۲۵
ارديبهشت

بندگان خدا، شما را به تقواى الهى سفارش مى کنم، تقوایى که حقّ خداوند بر شماست،
و باعث حق شما بر خدا هم هست، براى دریافت تقوا از خدا کمک بخواهید،
و از تقوا براى گریز از عذاب خداوند مدد گیرید، که قطعاً امروز تقوا سپر از بلا،
و فردا راه بهشت الهى است، جادّه اش روشن، و پوینده اش سودبر،
و امانتدارش (که خداوند مى باشد) حافظ آن است. تقوا به طور دائم خود را بر گذشتگان عرضه کرده
و به آیندگان هم عرضه مى کند، چرا که فرداى قیامت به آن محتاجند، آن روزى که خداوند آنچه را
پدید آورده بازگرداند، و آنچه را عنایت فرموده بازستاند، واز آنچه مرحمت نموده بازخواست کند.

تقواپذیران که آن را چنانکه باید رعایت کنند چه اندکند! راستى که آنان بسیار اندک شمارند.
اینان سزاوار وصف حقّند که در قرآن فرموده: «اندکى از بندگان من شاکرند».   ---------------------> رابطه‌ی شکر و تقوا؟!


خواب غفلت را به تقوا بیدار کنید، روز خود را با آن سپرى نمایید، آن را ملازم دل خویش کنید، گناهانتان را
با آن بشویید، امراض را به وسیله آن درمان نمایید، و با آن بر مرگ سبقت گیرید، و از کسى که آن را
تباه نموده عبرت گیرید، مبادا که آراستگان به تقوا از شما عبرت گیرند!


آن را که تقوا بلندمقام نموده پست نکنید، و آن را که دنیا رفعت داده بلند مقامش ننمایید،
چشم به بارش ابر آن ندوزید، و گفتار ترغیب کننده به آن را نشنوید، و خواننده به آن را اجابت ننمایید،
و به فروغ بى پایه آن روشنى مجویید، و به اشیاء نفیسش فریب مخورید، زیرا که برقش از ابر بى باران،
و گفتارش دروغ، و اموالش غارت شده، و اشیاء نفیسش غنیمت دزدان گشته است.----------------------> :)



+باز هم تقوا...تقوا...تقوا...دوست دارم برم تو کنه مفهوم این تقوا و ببینم واقعا واقعا به چی می‌گن تقوا...


+چقدر این رجب برای من پربرکت بود...چقدر...کاش این یه ماه می‌شد به اندازه‌ی ۱۰۰ ماه...


۲۰
ارديبهشت

آیا نمی‌‏بینید که خداوند چگونه او(شیطان) را به سبب تکبرش حقیر ساخت و به سبب بلندپروازیش پست و بی‌قدر نمود و در دنیا مطرودش ساخت و در آخرت هم به عذاب آتش گرفتار خواهد نمود ؟

 

 

خداى سبحان ، آفریدگان خود را به بعضى چیزهایى ، که از اصل آن بى‏‌خبرند ، مى‏‌آزماید ، تا فرمانبرداران از نافرمانان جدا شوند و آنان را از لوث خودکامگى و گردنکشى پاک دارد و تکبر و خودپسندى را از آنان دور گرداند . پس ، از آن معاملت که خداوند با ابلیس کرد عبرت گیرید . آن همه اعمال نیکویش را باطل گردانید و آن همه سعى و کوشش او را بى‏‌ثمر ساخت . ابلیس شش هزار سال خدا را عبادت کرد ، حال از سالهاى دنیا بود یا سالهاى آخرت کس نداند ، ولى یک ساعت تکبر ورزید . بعد از ابلیس چه کسى ممکن است که از اینگونه نافرمانیها در برابر ذات احدیت در امان ماند ؟هرگز خداوند انسانى را به بهشت نمى‏‌برد که مرتکب عملى شده باشد که ملکى را به سبب آن از بهشت رانده است . فروتنى را چون مرزدارانى میان خود و دشمن بگمارید ، یعنى میان خود و شیطان.

 

 

مبادا که مال و فرزند را ترازوى خشم و خشنودى خداوند پندارید ، در حالى که ،

ندانید که اگر توانگرى و قدرت عطا مى‏‌کند ، چیزى جز آزمایش شما نیست . خداى سبحان فرماید : « آیا مى‏‌پندارند که آن مال و فرزند که ارزانیشان مى‏‌داریم . براى آن است که مى‏‌کوشیم خیرى به آنها برسانیم ؟ نه ، که آنان در نمى‏‌یابند . » 

 

 

اگر خداى مى‌‏خواست بیت الحرام خود را و پرستشگاههاى بزرگش را در میان باغها و نهرها قرار مى‏‌داد و در جایى که زمین نرم و هموار باشد ، در مکانى پر درخت و درختان سرشار از میوه . در میان خانه‏‌ها و عمارات بسیار و روستاهاى به هم پیوسته .

در میان گندمزارهاى قهوه‏اى رنگ و اراضى پرباران و باغستانهاى خرم و راههاى آباد . در این حال ، پاداش اندک بود ، زیرا رنج سفر اندک بود . اگر بنیانى که کعبه بر روى آن ساخته شده و سنگهایى که دیوارهایش را برآورده ، زمرد سبز و یاقوت سرخ و نور و روشنى بود ، از دودلیها و تردیدهایى که در سینه‏ها جارى کرده مى‏‌کاست و سعى و کوشش شیطان را از دلها دور مى‏‌ساخت و اضطراب و نگرانى را از قلب مردم مى‏‌زدود . ولى خداوند بندگانش را به گونه‌‏گونه سختى مى‏‌آزماید و به انواع مجاهدتها به بندگى وامى‏‌دارد . و به کارهاى ناخوش آیند امتحان مى‏‌کند تا تکبر و خودپسندى را از دلهایشان بیرون کند و خوارى و فروتنى را جانشین آن سازد .

 

 

خداوند بندگان مؤمن خود را از دامهاى شیطان نگه مى‏‌دارد ، به نمازها و زکات‌ها و مجاهدت‌ها در گرفتن روزه در روزهایى که واجب است . تا جسمشان آرامش یابد و در دیدگانشان خشوع آشکار شود و در نفسهاشان فروتنى پدید آید . و آتش شهوت در دلهاشان فروکش کند و کبر و نخوت از آنان دور شود . زیرا در نماز است که به تواضع چهره‌هاى نیکو به خاک مى‏‌آلایند و براى اظهار خردى ، اعضا و جوارح بر زمین مى‏‌سایند و شکم‌ها در روزه‏‌دارى ، از روى خضوع ، به پشت مى‏‌چسبند . و در زکات است که ثمرات زمین و غیر آن به مستمندان و مسکینان داده مى‏‌شود.

 

پ.ن: این خطبه در مورد شیطان هست و نافرمانیش... و به شدت روی تواضع در برابر تکبر تاکید می‌کنه...

 

 

 

۱۹
ارديبهشت

و بدان که راسخان در علم کسانى هستند ، که اقرارشان به ندانستن آنچه در پرده غیب است ، آنها را بى‏ نیاز کرده است از کوشش براى گشودن درهاى بسته عالم غیب ، تا بدانچه در پس پرده مستور است آگاه شوند . ایشان اعتراف مى‏ کنند که از دریافت آنچه در حیطه دانششان نیست ، عاجزند و خداى تعالى این اعتراف را ستوده است . و بدین سبب ، آنان را راسخان در علم نامیده‏ اند ، که تعمق در چیزى را که خدا جستجوى کنه آن را تکلیف نکرده است ، واگذاشته‏ اند . تو نیز به همان قدر که قرآن راهنماییت کرده اکتفا کن و عظمت خداى سبحان را به گنجاى خرد خویش مسنج که از جمله هلاک‏ شوندگان گردى .


پ.ن: این خطبه جزء خطبه‌های مشهور و طولانی هست و در جواب مردی هست که گفته خدا را جوری برای من توصیف کنید که انگار به چشم می‌بینمش. امام علی(ع) عصبانی شدند و مردم رو تو مسجد جمع کردند و شروع کردند به نکوهش کسانی که سعی می‌کنند خدا رو به فهم خودشون نزدیک کنن. خطبه‌ی زیباییه ولی فهمش سخته :)

۱۸
ارديبهشت
ایمان می‌آورم به او ، که مبدأ همه چیزها و آغاز کننده آفرینش است و از او هدایت می‌طلبم ، که هم نزدیک است و هم راه نماینده . از او یارى می‌خواهم ، که هم قاهر است و هم قادر و بر او توکل می‌کنم ، که هم کفایت‏‌کننده است و هم یارى دهنده.

اى بندگان خدا ، شما را به تقوای الهی سفارش می‌کنم.

دنیا آبشخورى تیره است و گل آلود . ظاهرش دلفریب است و باطنش هلاک کننده . فریبى است زودگذر و فروغى است غروب‏‌کننده و سایه‏‌اى است ناپایدار و زوال یابنده و تکیه‏‌گاهى است فرو ریزنده . فریبندگى کند تا انس گیرد به او ، کسى که از آن گریزان است و دل بندد به او ، آنکه او را ناخوش دارد . آنگاه چموشى کند و لگد پراکند و دام‌هاى خود بگسترد و تیرهاى خود در کمان راند و آدمى را در کمند مرگ افکند و به خوابگاهى تنگ و بازگشت‌گاهى دهشت‏‌آورش کشد تا به عیان پاداش اعمال نیک و کیفر کردارهاى بد خویش بنگرد . و اینچنین‏‌اند کسانى که پس از این مى‏‌آیند و جانشین گذشتگان مى‏‌شوند ، زیرا مرگ از هلاک کردنشان باز نایستد و بازماندگان نیز از ارتکاب گناه دست باز ندارند و از کرده پشیمان نشوند ، بلکه از رفتار پیشینیان پیروى کنند و پى در پى مى‏‌گذرند و مى‏‌روند تا به سر منزل فنا رسند .

 در این جهان ، مهلتشان دادند تا راه رهایى خویش بیابند و از گمراهى به در آیند همانگونه که کسانى را که خواستار خشنودى و آشتى آنان باشند مهلت دهند و ظلمت شبهات از آنان زدوده‏‌اند . به حال خود رهایشان کرده‏‌اند تا خود را مهیا کنند همانند اسبانى که خواهند به میدان مسابقت روند . و بیندیشند که چسان حقیقت را بازجویند و اعمال نیک را بشناسند و در ایام زندگى و فرصتى که حاصل کرده‏‌اند از نور معرفت پرتوى برگیرند . چه زیبا و شگفت‏‌انگیز است این مثل‌هاى راست و درست و این اندرزهاى شفابخش ، اگر به دل‌هاى پاک و گوشهاى شنوا و رأی‌هاى ثابت و خردهاى دوراندیش راه یابند .


پس تقوای الهی پیشه کنید همانند کسى که شنید و خاشع شد و چون از روى نادانى گناهى کرد به گناه خویش اعتراف نمود و از سرانجام کار خود بیمناک گردید و عمل کرد و از عقوبت پروردگار به هراس افتاد و به اطاعت شتافت و به مرحله یقین رسید و کارهاى نیکو کرد . چون اندرزش دادند ، اندرزها را پذیرا آمد و چون بر حذرش داشتند ، حذر نمود و باز گردید و توبه کرد و به خدا روى آورد و به دوستان خدا اقتدا کرد که بر مثال ایشان رود . چون راه راست را به او نشان دادند او نیز بدید و بشناخت و چابک وار قدم در راه طلب نهاد . و تا در گناهان نیفتد ، از هر گناه بگریخت . اندوخته سراى آخرت به دست آورد و باطن خویش پاکیزه ساخت و سراى آخرت بیاراست ، براى روزى که از این جهان رخت برمى‏‌بندد و بدان راه پرخطر گام مى‏‌نهد و براى هنگام نیازمندى و جاى تنگدستى ، تا سبب پشت‌گرمى او شود ، زاد راه مهیا ساخت و براى آن سراى ، که جاى اقامت ابدى اوست ، پیشاپیش بفرستاد . پس اى بندگان خداى ، تقوای الهی پیشه کنید و آن کنید که شما را براى آن آفریده است و از او بیمناک باشید بدان حد که شما را از خود بیم داده است .


 آیا آنان ، که در اوج رونق جوانى هستند ، جز پیرى و خمیدگى چه انتظارى دارند یا کسى که در عین تندرستى است چشم به راه چه تواند بود جز بیمارى و ناتوانى ؟ آیا آنان ، که هنوز زنده و برجاى‏اند در اندیشه مرگ و نیستى نیستند ؟


غافل از هدایت و رستگارى راه مى‏‌پیمایید ولى، نه در راهى که باید. گویى که احکام دین جامه‏‌اى است که براى قامت دیگران بریده شده و معنى رستگارى جز گردآوردن متاع و خواسته‌ی این جهانى نیست .


بدانید ، که بر صراط گذر خواهید کرد و صراط ، گذرگاهى است لغزنده. از آن لغزش‌ها ، وحشت‌ها زاید و ، وحشت از پس وحشت پدید آید . پس اى بندگان خدا تقوای الهی پیشه کنید چونان خردمندى که اندیشه معاد ، قلب او را تسخیر کرده و بیم از عذاب، پیکرش را رنجور داشته و شب زنده‏‌داری‌ها آن خواب اندک را هم از او ربوده است و امید رحمت پروردگار در گرماگرم روز تشنه‏‌اش داشته و پارساییش از شهوات دور داشته و ذکر خدا زبانش را به جنبش در آورده و ، تا از خشم او در امان ماند ، در پس سپر خوف از او پنهان گشته . از هر اندیشه که از راه روشن الهیش باز دارد ، دورى گزیده و تا به سر منزل مقصود رسد ، بهترین و راست‏‌‌ترین راه‌ها را برگزیده است و هیچ فریبى او را از راه حق منحرف نساخته و امور شبهه‌ناک از نظرش پنهان نمانده. 


ستوده کسى است ، که از گذرگاه دنیاى زودگذر به نیکنامى گذرد و خوشبخت کسى است ، که توشه سراى آخرت پیش فرستد و از خوف خدا به اعمال نیکو شتابد و در آن روزها ، که مهلتش داده‏‌اند ، از پاى ننشیند و در طلب خشنودى خداوند رغبت نشان دهد و در گریز از خشم او چالاکى ورزد .


خداوند هم انتقام کشنده است و هم یارى دهنده و کتاب خدا هم حجت آورد و هم به داورى کشد .


چون قامتش اعتدال یافت و قد برافراشت(به جوانی رسید)، مغرورانه ، سر بر تافت و گمراه و لاابالى شد . دلو آرزوها را از چاه ضلالت بر مى‏‌کشید . همه سعى و رنجش براى دنیا بود و به خاطر عیش و طرب خویش و بى‏‌توجه به شریعت ، در پى هر چه دل‌خواه اوست . باور ندارد ، که روزى مصیبتى بر او فرود آید ، از این رو ، از هیچ گناهى باک ندارد ، تا در عین غفلت و بى‏‌خبرى ، مفتون آمال و آرزوهاى خود بمیرد . در حالى که ، زندگى کوتاهش در لغزشها و خطاها سپرى شده و از هیچ پاداشى نصیبى نبرده که هیچ فریضه‏‌اى را به جا نیاورده .


اکنون اى بندگان خدا ، تا ریسمان مرگ رهاست و گلویتان را نفشرده است و جان در بدن دارید ، فرصت غنیمت شمارید . اکنون ساعت ارشاد است و آسایش تنها و هنگام خدمت و تلاش و ، آنچه از روزهاى عمرتان برجاى مانده است ، زمان مهلت شماست تا خویشتن دگرگون کنید . اکنون هنگام توبه است و زمان حاجت خواستن ،پیش از آنکه به تنگنا افتید یا گرفتار وحشت شوید و جان از تن برود و آنکه اکنون چهره نهفته و در انتظار آن هستید ، چهره نماید و آن خداى پیروزمند مقتدر شما را فرو گیرد ، در اندیشه خویش باشید .



پ.ن: این خطبه‌ خیلی طولانی هست. و خیلی عظیم و تکان‌دهنده... چندین بار خواندمش و احساس می‌کنم خودش به تنهایی برای یک عمر کافیه. کسی اگر این خطبه رو بخونه و بفهمه و با گوشت و خونش دربیامیزه، دیگه فکر نمی‌کنم دلیلی داشته باشه برای گمراهی و راه غلط رفتن...

این خطبه رو کامل کامل بخونید. انتخاب کردن قسمت‌هایی ازش خیلی سخت بود. بسیار عظیمه. بدن آدم به لرزه می‌افته...

۱۷
ارديبهشت
بدانید که دنیا پشت کرده و شتابان می گذرد . و از آن جز ، ته مانده ای چون ته مانده آبی در ته ظرفی ، که آب آن ریخته باشند ، باقی نمانده است . بدانید که آخرت روی آورده است و هر یک از آن دو را فرزندانی است . شما فرزندان آخرت باشید نه فرزندان دنیا . زیرا هر فردی در روز قیامت به پدرش می پیوندد . امروز روز عمل است نه حساب و فردا ، روز حساب است نه عمل.
۱۶
ارديبهشت

اگر باطل از آمیزش با حق خالص مى شد راه بر حق جویان پوشیده نمى ماند. و اگر حق در پوشش باطل پنهان نمى گشت زبان دشمنان یاوه گو از آن قطع مى گشت. ولى پاره اى از حق و پاره اى از باطل فراهم شده و در هم آمیخته مى شود، در این وقت شیطان بر دوستانش مسلط مى شود، و آنان که لطف حق شاملشـان شـده نجـات مى یابنـد.


پ.ن: حق و باطل همیشه در هم آمیخته‌اند. خیلی سخته تشخیصشون از هم... اصلا صفر و یکی نیست... حواسم باشه!



بی‌ربط‌نوشت: ۵ روز...

۱۵
ارديبهشت


بدانید که شما در این روزهاى عمر غرق امیدها و آرزوهایید و، حال آنکه، مرگ پشت سر شما کمین کرده است. هر کس در این روزها، پیش از رسیدن مرگش براى خود کارى کند، کارش بدو سود رساند و مرگش زیان نرساند و هر که، در این روزها، قصور ورزد و براى خود کارى نکند، کارش سود ندهد و مرگش زیان رساند.



به هنگام امن و آسایش چنان به کار خدا پردازید که در روزگاران بیم و وحشت می‌پردازید.


بدانید که من مانند بهشت چیزى را ندیده‌ام که جوینده‌ی آن به غفلت خفته باشد و مانند دوزخ چیزى را ندیده‏‌ام که گریزنده از آن، به جاى گریختن و رهانیدن خویش به خواب راحت فرو رفته باشد. ------> این خیلی من رو به فکر فرو برد! خیلی زیاد!


بر شما از دو چیز می‌ترسم، که مبادا به دام آنها افتید. یکى در پى خواهش دل رفتن و دیگر آرزوى دراز باطل در سر پختن.

۱۴
ارديبهشت

وَ لَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ کَانَ یَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ وَ الْأُخْرَى الْمُعَاهِدَةِ فَیَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلُبَهَا وَ قَلَائِدَهَا وَ رُعُثَهَا مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلَّا بِالِاسْتِرْجَاعِ وَ الِاسْتِرْحَامِ ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِینَ مَا نَالَ رَجُلًا مِنْهُمْ کَلْمٌ وَ لَا أُرِیقَ لَهُمْ دَمٌ فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا کَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ کَانَ بِهِ عِنْدِی جَدِیراً

شنیده ام مهاجم به خانه هاى مسلمانان، و کسانى که در پناه اسلامند درآمده، گردنبند و دستبند و گوشواره و خلخال از گردن و دست و پاى زنان به در مى کرده است، حالى که آن ستمدیدگان برابر آن متجاوزان، جز زارى و رحمت خواستن سلاحى نداشته اند. سپس غارتگران، پشتواره ها از مال مسلمانان بسته، نه کشته اى بر جاى نهاده و نه خسته، به شهر خود بازگشته اند. اگر از این پس مرد مسلمانى از غم چنین حادثه بمیرد، چه جاى ملامت است، که در دیده من شایسته چنین کرامت است.


فَیَا عَجَباً عَجَباً وَ اللَّهِ یُمِیتُ الْقَلْبَ وَ یَجْلِبُ الْهَمَّ مِنَ اجْتِمَاعِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ

شگفتا! به خدا که هماهنگى این مردم در باطل خویش، و پراکندگى شما در حق خود، دل را مى میراند، و اندوه را تازه مى گرداند.


درمورد «جهاد»: فَمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وَ شَمِلَهُ الْبَلَاءُ وَ دُیِّثَ بِالصَّغَارِ وَ الْقَمَاءَةِ وَ ضُرِبَ عَلَى قَلْبِهِ بِالْإِسْهَابِ وَ أُدِیلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْیِیعِ الْجِهَادِ وَ سِیمَ الْخَسْفَ وَ مُنِعَ النَّصَفَ

هر که جهاد را واگذارد و ناخوشایند داند، خدا جامه خوارى بر تن او پوشاند و فوج بلا بر سرش کشاند، و در زبونى و فرومایگى بماند. دل او در پرده هاى گمراهى نهان، و حق از او روى گردان. به خوارى محکوم و از عدالت محروم.


پ.ن: درمورد این آخری داشتم به این فکر می‌کردم که جهاد قطعا فقط منظور شمشیر و سپر نیست. بلکه انواع مبارزات را با بیرون و درون شامل می‌شه. و احساسم این بود که این قسمت گفته هرکس جهاد را واگذارد، آن بلاها بر سرش میاد، یعنی به عبارت ساده‌تر «برکت از زندگیش گرفته می‌شه». و از این تعبیر وحشت کردم...

از طرفی زیاد هم شنیدیم که می‌گن جهاد با نفس خیلی مهم‌تر و سخت‌تر از جهاد بیرونیه...

۱۴
ارديبهشت


سوگند به کسى که محمد را به حق فرستاده است ، در غربال آزمایش ، به هم درآمیخته و غربال مى شوید تا صالح از فاسد جدا گردد. یا همانند دانه هایى که در دیگ مى ریزند، تا چون به جوش آید، زیر و زبر شوند. پس ، پست ترین شما بالاترین شما شود و بالاترینتان ، پست ترینتان . واپس ماندگانتان پیش افتند و پیشى گرفتگانتان واپس رانده شوند.



حقى است و باطلى . گروهى هواداران حق اند و گروهى پیروان باطل . اگر پیروان باطل سرورى یابند چه شگفت که از روزگاران دیرین شیوه چنین بوده است و اگر شمار هواداران حق اندک است ، بسا، روزگارى رسد که افزون گردد، ولى ، کم اتفاق اوفتد که آنچه پشت کرده ، بار دیگر روى بنماید.



همواره دل مشغول دارد آنکه بهشت و دوزخ را در برابر خود بیند. مردمى هستند کوشنده و سخت کوشنده ، اینان رهایى یافتند. مردمى هستند طالب حق ، ولى آهسته کارند. اینان را نیز امید رهایى هست و مردمى هستند، که در کارها قصور مى ورزند و تقصیر مى کنند، اینان در آتش دوزخ سرنگون گردند. اگر به دست راست روى نهى به گمراهى افتاده اى و اگر به دست چپ گرایى ، باز هم ، به گمراهى افتاده اى . پس راه میانه را در پیش گیر که رهایى در همان است .



ستونى که بر بنیان تقوا و استوار گردد هرگز فرو نریزد و کشته اى که به آب تقوا سیراب گردد، تشنه نماند.



۱۱
ارديبهشت


الیَوْمَ تَوَاقَفْنَاعَلَى سَبِیلِ الحَقِّ وَالباطِلِ، مَنْ وَثِقَ بِمَاءٍ لَمْ یَظْمَأْ

امروز ما بر سر دوراهى حق وباطلیم (ما حقّیم وشما باطل). کسى که اطمینان به وجود آب دارد هرگز تشنه نمى ماند.

۱۰
ارديبهشت


ماه رمضان ۳ سال پیش تصمیم گرفتم به جای ختم قرآن همیشگی، ختم ترجمه‌ی قرآن بگیرم برای خودم و آیاتی که برام جالب و الهام‌بخش بودند رو یادداشت کنم برای بعد که نتیجه‌ش شد این.

حالا با یک فاصله‌ی زیاد و به دنبال یک بحث همینجوری و یکهویی با یک نفر از بچه‌های دانشگاه، با نام خدا آغاز کردم خواندن خطبه‌های نهج البلاغه رو و مجددا تصمیم گرفتم قسمت‌هاییش رو که برام الهام‌بخش بودند، یادداشت کنم اینجا. شرمنده‌م از خدا که تا این سن جز تعدادی از حکمت‌ها، بخش دیگری از نهج البلاغه را مطالعه نکردم... ان‌شاءالله که ادامه پیدا کنه این مطالعه‌م...اول می‌خواستم شروعش را بگذارم برای آغاز ماه رمضان، بعد با خودم گفتم اگر تا ماه رمضان زنده نبودم چه؟

 

اَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ، وَ کَمالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدیقُ بِهِ، وَ کَمالُ التَّصْدیقِ
آغاز دین شناخت اوست، و کمال شناختش باور کردن او، و نهایت از باور کردنش
بِهِ تَوْحیدُهُ، وَ کَمالُ تَوْحیدِهِ الاِْخْلاصُ لَهُ، وَ کَمالُ الاِْخْلاصِ لَهُ
یگانه دانستن او، و غایت یگانه دانستنش اخلاص به او، و حدّ اعلاى اخلاص به او
نَفْىُ الصِّفاتِ عَنْهُ، لِشَهادَةِ کُلِّ صِفَة اَنَّها غَیْرُ الْموْصُوفِ، وَ شَهادَةِ
نفى صفات (زائد بر ذات) از اوست، چه اینکه هر صفتى گواه این است که غیر موصوف است، و هر موصوفى شاهد
کُلِّ مَوْصُوف اَنَّهُ غَیْرُ الصِّفَةِ. فَمَنْ وَصَفَ اللّهَ سُبْحانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ،
بر این است که غیر صفت است. پس هر کس خداى سبحان را با صفتى وصف کند او را با قرینى پیوند داده،
وَ مَنْ قَـرَنَهُ فَقَدْ ثَنّـاهُ، وَ مَنْ ثَنّـاهُ فَقَـدْ جَـزَّاَهُ، وَ مَـنْ
و هرکه او را با قرینى پیوند دهد دوتایش انگاشته، و هرکه دوتایش انگارد داراى اجزایش دانسته، و هرکه او را داراى
جَزَّاَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ، وَ مَنْ جَهِلَهُ فَقَدْ اَشارَ اِلَیْهِ، وَ مَنْ اَشارَ
اجزاء بداند حقیقت او را نفهمیده، و هر که حقیقت او را نفهمید برایش جهت اشاره پنداشته، و هر که براى او
اِلَیْـهِ فَقَـدْ حَـدَّهُ، وَ مَـنْ حَـدَّهُ فَقَـدْ عَـدَّهُ،
جهت اشاره پندارد محدودش به حساب آورده، و هرکه محدودش بداند چون معدود به شماره اش آورده،