خوابگاه‌نوشته‌ها

خوابگاه‌نوشته‌ها

تا ۷ سال قبل برای من فقط یک "هم" معنی داشت و آن هم هم‌وطن بود! می‌فهمیدم که در غربت چقدر وطن می‌تواند بشود نقطه‌ی مشترک و پیدا کردن یک هم‌وطن چقدر می‌تواند لذت‌بخش باشد! از وقتی خوابگاهی شدم، "هم"های جدیدی برایم معنا پیدا کرد!شاید برای کسی که زندگی خوابگاهی را تجربه نکرده باشد، "هم اتاقی" هیچ مفهومی نداشته باشد!می خواهم اینجا خاطرات "هم اتاقی" بودنم را بنویسم...

بایگانی
پیوندها

۱ مطلب با موضوع «مترونوشته» ثبت شده است

۲۲
آبان

سوار مترو شدم. خیلی شلوغ بود. صندلی خالی شد. خانمی نشست روی صندلی و وسایلش را از خانم دیگری که روی دو صندلی آن طرف‌تر نشسته بود گرفت و تشکر کرد. خانم دوم لبخند زد و گفت: روز خوبی داشته باشید. 

از این جمله حس مثبت خوبی بهم دست داد. حتما به خانم اول هم همین حس مثبت دست داده بود.

کوله‌م سنگین بود و کیسه‌ی ظرف غذام دستم بود و گرمم هم شده بود در آن شلوغی و به ناچار، پالتویم را گرفته بودم دستم. خانم اول، وسایلم را از دستم گرفت. چند ایستگاه بعد، موقع پیاده شدن، وسایلم را از خانم اول گرفتم. لبخند زد و گفت: روز خوبی داشته باشی عزیزم :) 

با یک دنیا انرژی مثبت از مترو پیاده شدم...

+خوبی و انرژی مثبت (به قول دکتر نوابی) propagate می‌شوند در جامعه...لبخند بزنیم به هم کاش... :)