نهج البلاغه خوانی#۱#خطبهی اول
ماه رمضان ۳
سال پیش تصمیم گرفتم به جای ختم قرآن همیشگی، ختم ترجمهی قرآن بگیرم برای خودم و
آیاتی که برام جالب و الهامبخش بودند رو یادداشت کنم برای بعد که نتیجهش شد این.
حالا با یک فاصلهی زیاد و به دنبال یک بحث همینجوری و یکهویی با یک نفر از بچههای دانشگاه، با نام خدا آغاز کردم خواندن خطبههای نهج البلاغه رو و مجددا تصمیم گرفتم قسمتهاییش رو که برام الهامبخش بودند، یادداشت کنم اینجا. شرمندهم از خدا که تا این سن جز تعدادی از حکمتها، بخش دیگری از نهج البلاغه را مطالعه نکردم... انشاءالله که ادامه پیدا کنه این مطالعهم...اول میخواستم شروعش را بگذارم برای آغاز ماه رمضان، بعد با خودم گفتم اگر تا ماه رمضان زنده نبودم چه؟
اَوَّلُ الدِّینِ
مَعْرِفَتُهُ، وَ کَمالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدیقُ بِهِ، وَ کَمالُ التَّصْدیقِ
آغاز دین
شناخت اوست، و کمال شناختش باور کردن او، و نهایت از باور کردنش
بِهِ تَوْحیدُهُ، وَ کَمالُ تَوْحیدِهِ الاِْخْلاصُ لَهُ، وَ کَمالُ
الاِْخْلاصِ لَهُ
یگانه
دانستن او، و غایت یگانه دانستنش اخلاص به او، و حدّ اعلاى اخلاص به او
نَفْىُ الصِّفاتِ عَنْهُ، لِشَهادَةِ کُلِّ صِفَة اَنَّها غَیْرُ
الْموْصُوفِ، وَ شَهادَةِ
نفى صفات (زائد بر ذات) از اوست، چه اینکه هر صفتى گواه این است که غیر موصوف است، و هر موصوفى شاهد
کُلِّ مَوْصُوف اَنَّهُ غَیْرُ الصِّفَةِ. فَمَنْ وَصَفَ اللّهَ
سُبْحانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ،
بر این
است که غیر صفت است. پس هر کس خداى سبحان را با صفتى وصف کند او را با قرینى پیوند
داده،
وَ مَنْ قَـرَنَهُ فَقَدْ ثَنّـاهُ، وَ مَنْ ثَنّـاهُ فَقَـدْ
جَـزَّاَهُ، وَ مَـنْ
و هرکه
او را با قرینى پیوند دهد دوتایش انگاشته، و هرکه دوتایش انگارد داراى اجزایش دانسته، و هرکه
او را داراى
جَزَّاَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ، وَ مَنْ جَهِلَهُ فَقَدْ اَشارَ
اِلَیْهِ، وَ مَنْ اَشارَ
اجزاء
بداند حقیقت او را نفهمیده، و هر که حقیقت او را نفهمید برایش جهت اشاره پنداشته،
و هر که براى او
اِلَیْـهِ فَقَـدْ حَـدَّهُ، وَ مَـنْ حَـدَّهُ فَقَـدْ عَـدَّهُ،
جهت
اشاره پندارد محدودش به حساب آورده، و هرکه محدودش بداند
چون معدود به شماره اش آورده،
- ۹۴/۰۲/۱۰