کار
اولین تجربهی کاریم برمی گردد به تابستان دو سال پیش. اولین تجربهی مصاحبهی کاری هم طبیعتا برمی گردد به همان دو سال پیش! این هم پستش!
تابستان گذشته کارآموز بودم در شرکتی در تهران که اصلا هم دوستش نداشتم.
حالا هم دیگر وقتش هست که واقعا بروم سر کار.
چند هفته پیش مصاحبهی کاری خیلی جدی داشتم در شرکت توسن. شرکت خیلی بزرگ و عریض و طویلیست. محیطش را دوست داشتم و کاری هم که بهم پیشنهاد شده بود را دوست داشتم. پذیرفته هم شدم اما شرایطش با شرایط دانشجویی من جور نبود. باید تعهد ۳ سال کار میدادم و ماهی ۱۰۰ ساعت کار. تعهد ۳ ساله برای من ممکن نبود. ولی همین مصاحبه تجربهی خیلی خوبی بود. همین فرصت کاری هم در نتیجهی همایش پنجرهی دانشکده فراهم شده بود که یک فرمی پر کردیم و ۲ روز بعد تماس گرفتند که شما برای فلان شغل انتخاب شدهاید!
همان موقعها فاطمهزهرا شرکتی را که خودش در آن مشغول کار بود بهم معرفی کرد. آدمهای تیم همه دانشگاه تهرانیاند. شرکت کوچک و جمعوجوریست و چیز برای یاد گرفتن در آن زیاد است. برخلاف شرکتهای بزرگ که آدم را در یک چارچوب قرار میدهند و یک کار مشخص به آدم محول میکنند. روز افطاری درنگ هم با یکی دیگر از بچههای سالهای بالاتر که در این شرکت مشغول کار هست صحبت کردم و کلی از خوبیهای تیمشان برایم گفت. ظاهرا محیط شرکت خیلی مردانه بوده و به خاطر همین خیلی بینظم و کثیف بوده! رئیس شرکت از یک جایی به بعد تصمیم میگیرد تعدادی خانم استخدام کند تا جو تعدیل شود و نظم و ترتیب در شرکت ایجاد شود! فاطمهزهرا گویا در حال حاضر تنها دختر در تیم است!!!
حالا برای اولین بار با LaTeX رزومه نوشتم و همین الان آن را ارسال کردم و با وجود اینکه بار اولم نیست که به جایی درخواست کار میدهم و برای مصاحبه میروم، دل توی دلم نیست و هیجانزدهام :)
بیربط نوشت!: من از اینکه جای روز و شب جابهجا بشه تو ماه رمضون بدم میاد. کلا از جابهجا شدن روز و شب متنفرم. به نظرم هرچیزی باید جای خودش باشه. تا تهران بودم شبها قبل از سحر میخوابیدم و نمیذاشتم خوابم به هم بریزه و صبح هم ۹ اینا پا میشدم میرفتم آزمایشگاه. ولی از وقتی اومدم خونه فقط ۱ روز تونستم مقاومت کنم و بعدش من هم مثل بقیه شدم! با بیدارم و عوضش بعد از سحر می خوابم. و خب زیاااد :| اوایل ساعت ۱۰ پا میشدم امروز به ۱۲.۵ رسیدم :|||||||| خیلیییییییییی بدم میاد از این مدل زندگی!
- ۹۴/۰۴/۰۷
من که فعلا از 4 می خوابم تا 9. عصر ها هم یک ساعتی استراحت می کنم. خیلی هم خوب است :)