خوابگاه‌نوشته‌ها

خوابگاه‌نوشته‌ها

تا ۷ سال قبل برای من فقط یک "هم" معنی داشت و آن هم هم‌وطن بود! می‌فهمیدم که در غربت چقدر وطن می‌تواند بشود نقطه‌ی مشترک و پیدا کردن یک هم‌وطن چقدر می‌تواند لذت‌بخش باشد! از وقتی خوابگاهی شدم، "هم"های جدیدی برایم معنا پیدا کرد!شاید برای کسی که زندگی خوابگاهی را تجربه نکرده باشد، "هم اتاقی" هیچ مفهومی نداشته باشد!می خواهم اینجا خاطرات "هم اتاقی" بودنم را بنویسم...

بایگانی
پیوندها

همینجوری نوشت!

دوشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۲، ۰۲:۳۶ ب.ظ

اول:

صبح تو خواب و بیداری بودم که یهویی گوشیم زنگ زد. برداشتم دیدم خانم نصیریه از آموزش برق میگه کارت پیدا شده بیا بگیرش :) اینقـــــــــــــــدر خوشحال شدم که حد نداره :) 30 تومن باید می دادم واسه گرفتن کارت المثنی به اضافه اینکه باید می رفتم دوباره دنبال گرفتن کارت بانکم و این چند وقت امتحانها هم کلی سر این کارت دیدن اذیت می شدم. تازه از کارت المثنی خوشم نمیاد!


دوم:

دیروز مستند(؟!!) میراث آلبرتا2 رو دیدم. البته از بچه آقای(!!) شمقدری توقع دیگه ای هم نمیشه داشت :)


سوم:

خیلی تلخ بود که فهمیدیم پروژه سیستم عاملمون رو از اول اشتباه فهمیده بودیم و درست کردنش بیش از 1روز وقت میخواد در حالیکه من فردا و پس فردا امتحان دارم... :( دیگه بیخیالش...


چهارم:
"صورت هاى دیگرى از ادبیات مثل نووِل یا داستان بلند که امروزه در غرب بازار پر رونقى
دارد، هرگز در میان مسلمین نبالیده است. دلیل این امر آن بوده که این گونه اشکال ادبى، به ویژه به
صورتى که در قرون نوزدهم و بیستم شکل گرفته، در واقع اغلب تلاش هایى براى خلق یک جهان خیالى
و موهوم بوده و اسلام همواره به نحو اصولى با چنین خیالبافى هاى غفلت انگیز مخالف بوده است."
:|
این بخشیه از کتابی که من باید برای امتحان اندیشه2 بخونم! :|
رمان حرام است...


پنجم:

امام علی فرموده اند: ((پیامبر هزار در از علم را به روی من گشودند که از هرکدام 1000 در از علم به روی من گشوده می شد.))

ذهن بیش از حد ریاضیاتی من به طور ناخودآگاه شروع کرده به ضرب کردن هزار در هزار تا ببینه چند تا در از علم به روی امام علی گشوده شده! :|


ششم:

عید میلاد امام علی و روز پدر رو هم یادم رفت تبریک بگم... کل اون روز عید رو داشتم در استرس دو تا امتحان شنبه به سر می بردم...حیفِ عید!


هفتم:

5نشبه میرم خونه ایشاللا :)


هشتم:

رفتم اتاق تلویزیون مثل همیشه درس بخونم دیدم تبدیلش کردن به انبار :( باورم نمیشه سال دوم هم تموم شد و دیگه وقت تحویل دادن وسایل به انبار و رفتن به خونه ست...باورم نمیشه! حالا من کجا درس بخونم :-اس


نهم:

دیروز حامد(تی ای ما و یه آدم معروف 88 ی تو دانشگاه) ایمیل زده بود که یه طرح summer of code هست که زیر نظر رامتین(دکتر خسروی :دی رئیس گروه نرم افزار) و تحت نظارت مستقیم حامد انجام میشه برای سال دوم. یه سری پروژه واقعی هست که براشون قراردادبسته شده و تا آخر شهریور باید تحویل داده بشه و  میتونیم تابستون بیایم دانشگاه روشون کار کنیم با هم و کلی چیز یاد بگیریم و تابستون مفیدی داشته باشیم. ولی شرطش اینه که حتما تهران باشیم چون باید 4روز در هفته کامل دانشگاه باشیم...خیلییییییییییی دلم گرفت از اینکه باز هم خوش به حال تهرانی هاست فقط.... :->

  • مهسا -

نظرات  (۵)

من که همون 20 دقیقشو بیشتر ندیدم بقیشو همسرم که دیده بود یه خلاصه ای برام تعریف کرد.اون خانومه که درمورد شهدا میگفت را دیدم. نمیدونم منم بدلم ننشست ولی نمیتونم با اطمینان بگم شعاریه. ظاهر آدمها گاهی گول زنندست!

تجربه زندگی خوابگاهی بهم ثابت کرده که اصلا از ظاهر آدمها درموردشون قضاوت نکنم که گاهی شدیددددد غافلگیر شدم...!!!

پاسخ:
بله درست می گید شما. ولی واقعا واسم قابل پذیرش نبود یه تیکه هاییش بقیه ش هم که حرف های همیشگی که از تمام دوستانِ رفته شنیده بودم
در باب(!) مورد نهم هم باید بگم که خیلی..... بی انصافیه............. بارها با این مسئله روبرو شدم و....!!!!
پاسخ:
خیلــــــــــــی :(

سلام

پستت از بس طولانی بود یادم رفت چی بگم:))))

ولی میراث آلبرتا: من که خوشم آمد ازش خودمونی و بدون نتیجه گیری(البته خوب تکراری ولی واقعیت). این نظر منه. تو چرا خوشت نیومد ازش؟

دوستانت هم که مشتاق دیدن فیلم هستند میتونن از اینجا بخرن یا 20 دقیقشو علی الحساب ببینند:)

http://mirasealberta2.ir/

پاسخ:
من به نظرم خیلی نمایشی بود. به خصوص اون تیکه که دختره گریه می کرد میگفت ما به شهدا میدونیم و اینا!
یه جا دیگه هم اون آخرش بود که خیلی شعاری و مسخره بود به نظر من.
اول: شیرینیش فراموش نشه ! گرچه که از شما اصفهانیا شیرینی گرفتن پروژه ایه :))
دوم: منم میخوااااام ! اگه امکانش هست به منم میدی ببینم ؟؟
سوم: اشکال نداره....ایشاللا که خیلی نمره از دست نمیدین...تا وقتی نمره های پایانی نیومده قضاوت نکن...تو و نیلوفر ثابت کردین همیشه بااینکه تو طول ترم یه جاهایی از دستتون در میره ولی در نهایت از خیلی ها بهتر نتیجه میگیرین
چارم:من تا حالا همچین چیزی نشنیده بودم...حتمن موضوعش رو پیگیری میکنم چی بوده...اگه میشه وقتی امتحانت تموم شد کتابتو بده بهم که راجه به منابع و نویسنده اش تحقیق کنم..
پنجم: یه جورایی باید به خودم بگم: خاک بر سر من که شیعه امام علی ام و بضی درسام رو فقط میخونم که پاس شم... :افسوس...
شیشم:الهی من برا امام علی بمیرم...همیشه سیزده رجب ، عیدش غریبه به نسبت بقیه اعیاد..
هفتم: هورراااااااا ----> سوغاتی یادت نره :)
هشتم:من تو دبیرستان فقط جلو تلوزیون درس میخوندم...اما تو دانشگا از تلوزیون به عنوان آباژور استفاده میکنم.. :| ... امسال خیلی زود گذشت...خیــــــــــــــــــــلی... 
نهم:خوش بحال اونایی که میتونن برن واقعن....خوش بحالشون...هر تهرانی که نمیتونه بره که !
منم مشکلاتی دارم که بخاطرش نمیتونم برم... :|
++ دهم: وااااااای چه پست پر و پیمونی !
+++ یازدهم: خیلی کم همو میبیتیم...دلم برات تنگ شده....مواظب خودت و خوبیات باش....
پاسخ:
سلــــــــــــــام :)
اول از همه یازدهم: کلی خوشحال شدم کامنتتو دیدم!منم خیلی دلم واست تنگ شده!خیلی!
اول: :))
دوم: حتما! اگه بدونی از کی گرفتمش :-" :))
سوم: واللا...من خیلی اوضاعم داغونه و ممکنه بیفتم جدی جدی...
چهارم: باشه حتما! :|هرچند این کتابه کلا منبع نداره! ایبوکه!!
پنجم: :(
هفتم: :)
هشتم: نه نه :)) تلویزیون نمیبینیم!! از اتاق تلویزیون به عنوان جای درس خوندن استفاده می کنیم!کسی تو امتحانا تلویزیون نمیبینه که :دی
نهم::(
دهم: :)

کجا دیدی میراث آلبرتا رو؟!
من یک شو تو شریف دیدم!
خیلی مشتاقم دو شو ببینم ،میخوام ببینم مستند(!) سازی آقای شمقدری به کجا رسیده :دی
پاسخ:
اون دفعه که تو دانشگاه نشون دادن که من نرفتم چون واسه بسیج بود خب :دی
ولی یکی از همکلاسیهامون فیلمشو اینترنتی خریده بود (!) از اون گرفتم :دی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">