خوابگاه‌نوشته‌ها

خوابگاه‌نوشته‌ها

تا ۷ سال قبل برای من فقط یک "هم" معنی داشت و آن هم هم‌وطن بود! می‌فهمیدم که در غربت چقدر وطن می‌تواند بشود نقطه‌ی مشترک و پیدا کردن یک هم‌وطن چقدر می‌تواند لذت‌بخش باشد! از وقتی خوابگاهی شدم، "هم"های جدیدی برایم معنا پیدا کرد!شاید برای کسی که زندگی خوابگاهی را تجربه نکرده باشد، "هم اتاقی" هیچ مفهومی نداشته باشد!می خواهم اینجا خاطرات "هم اتاقی" بودنم را بنویسم...

بایگانی
پیوندها

غربت

دوشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۰۹ ب.ظ


۱. تنهایی یعنی اینکه بری بوفه ناهار بخوری و  هیچ کس نباشه که همراهیت کنه...

چقدر طول می‌کشه تا کنار بیام با اینکه همه‌ی اسامی تو لیست حضور و غیاب یه سری غریبه باشن که باهاشون هیچ خاطره‌ای ندارم...؟


۲. آزمایشگاه شده پناهگاهم بعد از تموم شدن کلاس‌ها...


۳. امروز یه دختری رو دیدم تو سایت، لاغر و کوچولو بود و عینکی. فکر کردم صباست. اومدم بپرم بغلش که یادم اومد صبا رفته...


۴. تنها راه اینکه بفهمم عزیزترین‌هاییم که تا چند ماه پیش هر روز همدیگه رو می‌دیدیم کجان و چه می‌کنن، شده توییت‌هاشون تو توییتر...


۵. هق هق...


۶. سعی می‌کنم محکم باشم...


۷. از دخترا خداحافظی کردن در نهایت سختی، یه جور آرامش داره. چون آدم می‌تونه بغلشون کنه و تمام احساساتش رو بروز بده... ولی از پسرا چه جوری باید خداحافظی کرد؟! امروز روز خداحافظیه از دو تا دوست دیگه...


۸. سه ربع ساعت ایستاده وسط سایت با ۲ تا از غریبه‌ترین پسرهای هم‌کلاسی حرف زدن در مورد فیلدهای مختلف نرم‌افزار، تنها کاری بود که از دستم برمیومد برای کمی کمتر کردن حس غربت و تنهاییم!

  • مهسا -

نظرات  (۱)

غربت شما هم مثل اوناست شما هم تو غربتین امّا تو خونه‌ی خودتون 
:-(
پاسخ:
دقیقا...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">