خوابگاه‌نوشته‌ها

خوابگاه‌نوشته‌ها

تا ۷ سال قبل برای من فقط یک "هم" معنی داشت و آن هم هم‌وطن بود! می‌فهمیدم که در غربت چقدر وطن می‌تواند بشود نقطه‌ی مشترک و پیدا کردن یک هم‌وطن چقدر می‌تواند لذت‌بخش باشد! از وقتی خوابگاهی شدم، "هم"های جدیدی برایم معنا پیدا کرد!شاید برای کسی که زندگی خوابگاهی را تجربه نکرده باشد، "هم اتاقی" هیچ مفهومی نداشته باشد!می خواهم اینجا خاطرات "هم اتاقی" بودنم را بنویسم...

بایگانی
پیوندها

دزد

شنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۲۸ ب.ظ


تو خواب و بیداری همش کابوس می‌بینم که یه دزد اومده و همه‌ی خاطراتمو با خودش برده و من موندم بی خاطره...بی‌گذشته...انگار که بی‌هویت...

بعد وقتی هوشیار می‌شم، یادم میاد که دوستام دارن می‌رن...


از هر کدوم می‌پرسم بلیتت واسه کیه؟ تاریخشو میلادی می‌گن. و من باید تو تقویم چک کنم تا ببینم چند روز دیگه می‌تونم به بودنشون دلخوش باشم...

از همین الان نرفته، تاریخ‌ها و تفاوت‌هاشون(میلادی و شمسی) فاصله انداخته بینمون... اونا میلادی می‌گن و من شمسی می‌فهمم...می‌ترسم از روزی که دیگه هیچ مترجم و converterی نتونه بینمون ارتباط برقرار کنه...


نیکی فردا می‌ره، حامد و پریا ۱۷م می‌رن، صبا ۲۴م می‌ره، محسن ۳۰م می‌ره و مریم بعد از عروسیش که ۳ شهریوره، ۷م می‌ره...


  • مهسا -

نظرات  (۵)

دیشب خواب دیدم 
که یه پست گذاشتین یه شعر غمگین بود :|
پاسخ:
:)))))))))
🌼
امیدوارم این مرحله‌ی انتقال زود‌تر تموم شه و با شرایط جدید کنار بیای
هرچند که سخته
پاسخ:
آٰره... کنار اومدن که کنار میام...اما...
بعدا خواهم نوشت...
آدم هایی خواهند اومد اگرچه متفاوت اما باز هم عزیز
جای خالی دوست رو هیچی پر نمی کنه
پاسخ:
هیچی پر نمی‌کنه واقعا
و آدم‌های جدید دیگه هرگز مثل قبلی‌ها نخواهند بود چون دیگه سن دوست صمیمی پیدا کردنمون می‌گذره...
چند وقت پیش یه جوری با وبلاگتون آشنا شدم و اولین مطلبی که خوندم بحران میانسالی بود ...با خودم گفتم ممکنه تجربیاتتون به دردم بخوره ...
امسال قراره کنکور بدم و هنوز خیلی بچه م...!
وقتی از رفتن دوستاتون صحبت میکنید دل منم بد جور میگیره آخه امسال از ریاضی به انسانی تغییر رشته دادم به خاطر علاقه م و از همه ی رفقایی که سه سال باهاشون شادترین روزای زندگیم رو داشتم ، دارم دور می افتم ... :(
پست قبلی رو درباره ی حامد خوندم و خیلی دوست داشتم عکس این آدم دوست داشتنی رو ببینم ولی به خاطر تشابه اسمی ، سرچ کردنم تو گوگل بی فایده بود ...
تو این پست وقتی اسم حامد و تاریخ رفتنش رو دیدم کاملا دلم تنگ شد انگار چند ساله که باهاش رفیق بودم ...
خدا به خاطر رفتن دوستاتون بهتون صبر بده ...!
پاسخ:
سلام.
ممنون :) ایشالا خدا صبر بده... (که می‌ده قطعاو زود عادت می‌کنیم به همه چی...)
به خاطر تصمیم شجاعانه‌تون برای تغییر رشته تبریک می‌گم بهتون... موفق باشید ان‌شاءالله...
وبلاگ حامد لینک دوم هست تو قسمت Geeky Links کنار وبلاگم. blog/ ش رو بردارید هم‌پیجش می‌شه که عکسش هست اونجا...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">