خوابگاه‌نوشته‌ها

خوابگاه‌نوشته‌ها

تا ۷ سال قبل برای من فقط یک "هم" معنی داشت و آن هم هم‌وطن بود! می‌فهمیدم که در غربت چقدر وطن می‌تواند بشود نقطه‌ی مشترک و پیدا کردن یک هم‌وطن چقدر می‌تواند لذت‌بخش باشد! از وقتی خوابگاهی شدم، "هم"های جدیدی برایم معنا پیدا کرد!شاید برای کسی که زندگی خوابگاهی را تجربه نکرده باشد، "هم اتاقی" هیچ مفهومی نداشته باشد!می خواهم اینجا خاطرات "هم اتاقی" بودنم را بنویسم...

بایگانی
پیوندها

یه روز بد + یه روز خوب

جمعه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۲، ۱۱:۳۴ ب.ظ

یه روز که حالت از همه چی بد باشه و بخوای به زمین و آسمون فحش بدی و از عصر هم نتونسته باشی با وجودِ تعداد خیلی زیاد کارهات درست و حسابی درس بخونی، هیچ چیز به اندازه حرف زدن با بابا + قدم زدن تو محوطه خوشگل خوابگاه با اون هوای عالی و بعد دراز کشیدن روی چمنهای خیس و تماشای ستاره های آسمون، و بعد اینکه مهزاد بهت یه گل صورتی خوشگل تقدیم کنه که به یادت چیده، نمی تونه باعث بشه روز بعدش واست بشه بهترین روز و بتونی یه بند از صبح تا شب درس بخونی و انرژی کم نیاری...


به خاطر همه چی ممنون خداجونم! هم واسه داشتن یه خانواده فوق العاده و هم واسه داشتن دوستها و هم اتاقیهای خیلی خوب... :)

  • مهسا -

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">