خوابگاه‌نوشته‌ها

خوابگاه‌نوشته‌ها

تا ۷ سال قبل برای من فقط یک "هم" معنی داشت و آن هم هم‌وطن بود! می‌فهمیدم که در غربت چقدر وطن می‌تواند بشود نقطه‌ی مشترک و پیدا کردن یک هم‌وطن چقدر می‌تواند لذت‌بخش باشد! از وقتی خوابگاهی شدم، "هم"های جدیدی برایم معنا پیدا کرد!شاید برای کسی که زندگی خوابگاهی را تجربه نکرده باشد، "هم اتاقی" هیچ مفهومی نداشته باشد!می خواهم اینجا خاطرات "هم اتاقی" بودنم را بنویسم...

بایگانی
پیوندها

بعد از کنکور نوشت!

يكشنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۳، ۱۱:۱۶ ب.ظ


کل تابستون و کل ترم پیش یعنی یه چیزی در حدود ۸ ماه انتظار کشیده بودم برای همین نیم ساعت امروز...
جلوی بوفه، تنها، روی اون نیمکتا که همه دو نفرین اصولا روش :))، بدون هیچ دغدغه و استرسی، هوای خوب که هنوز بوی بارون صبح رو می‌داد، چای و کیک و همشهری داستان  >:D< >:D< >:D< >:D< >:D<
این یعنی بهشت من :)
اگه هندزفریم خراب نشده بود و آهنگ هم گوش می‌دادم دیگه ایده‌آل می‌شد :دی ایشالا در فرصت‌های بعدی!
 >:D< >:D< >:D< >:D< >:D<

سلام حس زندگی...  :)

پ.ن: منی که همشهری داستان رو محال بود غیر از روز اولی که اومده بخرم این بار روز ۱۸ بهمن خریدمش... خیلیه ها...


پ.ن۲: کنکور تموم شد و منم گند زدم. :دی الانم تو خوابگاه تنهام :)

  • مهسا -

نظرات  (۱)

سلام مهسا جان. بالاخره آپ کردی! کلللللی منتظر بودم!
چه حس خوبی.... انشاالله که نتیجه کنکور هم خوب میشه... اگر نشد هم طوری نشده، سال دیگه برای رتبه تک رقمی میری سر جلسه.... گرچه همین امسال هم احتمالش کم نیست و من منتظر رتبه خوب تو هستم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">