خوابگاه‌نوشته‌ها

خوابگاه‌نوشته‌ها

تا ۷ سال قبل برای من فقط یک "هم" معنی داشت و آن هم هم‌وطن بود! می‌فهمیدم که در غربت چقدر وطن می‌تواند بشود نقطه‌ی مشترک و پیدا کردن یک هم‌وطن چقدر می‌تواند لذت‌بخش باشد! از وقتی خوابگاهی شدم، "هم"های جدیدی برایم معنا پیدا کرد!شاید برای کسی که زندگی خوابگاهی را تجربه نکرده باشد، "هم اتاقی" هیچ مفهومی نداشته باشد!می خواهم اینجا خاطرات "هم اتاقی" بودنم را بنویسم...

بایگانی
پیوندها

آزمون!

پنجشنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۳، ۰۹:۳۵ ب.ظ


فردا اولین آزمون پارسه‌مه! و خب یاد اولین آزمون قلمچیم افتادم راستش! اولین آزمونم افتضاح بود :)) بدترین ترازمو آوردم و بعدش همه چیز بهتر شد.

الان هم امیدوارم همین اتفاق بیفته. هیچی بلد نیستم واقعا برای فردا. ولی امیدوارم بعدش همه چیز بهتر شه.


+قلب من اتوماتیک‌وار وقتی به ۱ ماه برسه دوری از خونه شروع می‌کنه به درد گرفتن و هی بهانه‌ی خونه رو گرفتن ظاهرا! هفته‌ی پیش ناراحت بودم که چرا هنوز دلتنگ نشدم در حالی که شنبه قراره برم خونه! بعد الان از دیشب دلتنگی داره خفه‌م می‌کنه!! یعنی ها! لوس به من می‌گن فکر کنم :)) سال آخر کارشناسیم هنوز اینجوری دلتنگ می‌شم :))

  • مهسا -

نظرات  (۱)

آزمون خوب بود؟

خونه خوش بگذره..... طبیعیه.... سال آخر دکتری هم که باشی اگه ماهی یکبار بری خونه سر یکماه و اگه دوماه یکبار بری خونه سر دوماه دلت تننننننننننننگ میشه!!!!!!

پاسخ:
:)
مرسی :)
آزمون خوب نبود اصلا... ولی خب اونقدر هم که توقع داشتم فاجعه نبود! یعنی یه جورایی دستم اومد که باید چه جوری بخونم...ایشاللا که بهتر بشه!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">