خوابگاه‌نوشته‌ها

خوابگاه‌نوشته‌ها

تا ۷ سال قبل برای من فقط یک "هم" معنی داشت و آن هم هم‌وطن بود! می‌فهمیدم که در غربت چقدر وطن می‌تواند بشود نقطه‌ی مشترک و پیدا کردن یک هم‌وطن چقدر می‌تواند لذت‌بخش باشد! از وقتی خوابگاهی شدم، "هم"های جدیدی برایم معنا پیدا کرد!شاید برای کسی که زندگی خوابگاهی را تجربه نکرده باشد، "هم اتاقی" هیچ مفهومی نداشته باشد!می خواهم اینجا خاطرات "هم اتاقی" بودنم را بنویسم...

بایگانی
پیوندها

عشقولانه‌ی کامپیوتری! :دی

دوشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۳، ۰۹:۲۳ ب.ظ


امروز استاد تحقیق در عملیات (همان استاد IE ترم قبل!) درحالی که داشتیم درمورد مدل‌سازی و درواقع abstraction یا تجرید در مدل‌سازی صحبت می‌کردیم و بحث هم کاملا جدی بود، یک‌دفعه یک جمله‌ی عاشقانه به نقل از فیسبوک گفت سرکلاس و تاکید کرد که این برای مخاطب خاص می‌باشد :))‌ ! اصلا بی‌صبرانه منتظر اینم که یک عدد مخاطب خاص پیدا کنم بهش این جمله رو بگم :دی بعد از گفتن این جمله می‌تونه مخاطب خاصم بره دنبال زندگیش منم برم دنبال زندگیم :))‌ چون فقط برای گفتن همین جمله نیازش داشتم و نه بیشتر :دی 

«من آن abstractionی را که تو در آن نباشی نمی‌خواهم...»



کمی هم در مورد دانشگاه بنویسم و درس‌های این ترم :)

۱۵واحد دارم.

نرم۲ ->‌استادش یه خانوم هست که از دانشگاه اصفهان می‌آد!!‌بله! استاد پروازی داریم از اصفهان!!

PL -> استادش یه خانوم خیلی مهربون و نایس هست که تمام مقاطع تحصیلیش رو تو دانشگاه تهران گذرونده و اولین دانشجوی دکترای رامتین بوده. اینقدر همه ازش تعریف کردند که واقعا به خودش و درسش علاقه‌مند شدیم. خیلی خوب و دوست‌داشتنیه :)

تحقیق در عملیات-> ایشون درس اجباری کنترل تشریف دارند که ما اختیاری برداشتیم. بعد استادش همیشه کنترلی بود این ترم یهویی برنامه عوض شد و در حال حاضر استاد IE ترم پیشمون درس می‌ده. خیلی هم درس خوب و قشنگ و دوست‌داشتنیه! خیلی ازش راضیم :)

طراحی واسط کاربر یا تعامل انسان و کامپیوتر -> درس اختیاری نرم و آی‌تی که به غایت زشت و بی‌مزه‌ست :|‌ اونم صبح اول صبح!! ساعت ۷.۵ چطوری باید این استاد رو تحمل کرد؟!‌ برگشته می‌گه جزوه‌هاتونو آخر ترم می‌گیرم می‌خونم به جزوه‌تون نمره می‌دم!!! :O سرمو بزنم تو کدوم دیوار آخه؟!! من ۲ساله جزوه ننوشتم خب :-< نمی‌دونم چه جوری جزوه می‌نویسن که :-<


به جز این‌ها آزمایشگاه DB هم دارم به اضافه‌ی کارگاه کامپیوتر. از این‌ها جذاب‌تر این که سه‌شنبه‌ها ساعت ۸ صبح تربیت‌بدنی۲ دارم! حالا چه رشته‌ای؟!!!‌«شطرنج»!!!‌بله! من همچین آدم تنبلیم :دی این که دقیقا شطرنج چه‌جوری قرار هست «بدن» من رو «تربیت» کنه، سوالی هست که برای خودم هم مطرحه به هرحال :دی


این ترم رو دوست دارم و از ته دلم آرزو می‌کردم که کاش بدون کنکور می‌شد برم ارشد... چون دارم درس نمی‌خونم و امیدی به نتیجه‌ی خوب ندارم...


ضمنا!!!

در طی یک اتفاق نادر، نفر اول و دوم و سوم المپیاد دانشجویی کامپیوتر از دانشگاه تهران هستند :)‌ نوید و مریم و علی :) نوید و علی از سربازی هم معاف شدند به جز کنکور...چه لذتی! :)

یه دانشگاه تهرانی دیگه ۵م و یکی دیگه ۹م و عاطفه هم ۱۳م شد :)

  • مهسا -

نظرات  (۲)

خیلی وبلاگ عالی و خوبی داری لذت بردم واقعا من هم البته یه وب دارم که متاسفانه کسی به من سر نمی زنه و تنهام دوست داری بیا نیامدی هم اشکال نداره بازم ممنون موفق باشی

دوست کامپیوتری داشتن همه خوبیهایی داره ناگفتنی.... یکیش اینکه آدم را مجبور میکنه کارهای جدید برای وبلاگش کنه!مرسی ;)

ترم سبک و شیرینی بنظر میاد داشته باشی.... خوب درس بخون

بخون که رفتی سر کنکور به خودت و خودت و خودت هزارتا فحش ندی که چرا تنبلی کردی و بخاطر سئوالهای به این آسونی آیندتو تغییر دادی و....

بخووون

پاسخ:
:)
بله ترم سبکیه...جوری برداشتم که بتونم درس بخونم. ولی هنوز موتورم خیلی داغونه :( دعا کنین برام...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">