خوابگاه‌نوشته‌ها

خوابگاه‌نوشته‌ها

تا ۷ سال قبل برای من فقط یک "هم" معنی داشت و آن هم هم‌وطن بود! می‌فهمیدم که در غربت چقدر وطن می‌تواند بشود نقطه‌ی مشترک و پیدا کردن یک هم‌وطن چقدر می‌تواند لذت‌بخش باشد! از وقتی خوابگاهی شدم، "هم"های جدیدی برایم معنا پیدا کرد!شاید برای کسی که زندگی خوابگاهی را تجربه نکرده باشد، "هم اتاقی" هیچ مفهومی نداشته باشد!می خواهم اینجا خاطرات "هم اتاقی" بودنم را بنویسم...

بایگانی
پیوندها

یک تجربه جدید و فوق العاده :)

چهارشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۱، ۱۱:۰۴ ب.ظ

آن روز که الهه در اردوی جهادی از "درنگ" برایم حرف می زد و دعوتم می کرد به پیوستن به درنگ، هرگز فکر نمی کردم به فاصله کمتر از 6 ماه از آن، تا این حد دلبسته ی این نشریه کوچک دانشکده بشوم؛ نشریه ای که تنها با عشق بینهایت اعضای آن پابرجاست و هیچ کمک مالی از سمت دانشکده دریافت نمی کند و دارد با هزینه های شخصی به چاپ می رسد.

امروز، به فاصله کمتر از 6 ماه از آن روز، من خودم را با افتخار یک "درنگی" حساب می کنم و بهترین دوستانی که داشته ام با مشترک ترین دغدغه ها با من، دوستان نشریه هستند.


امروز "درنگ" در حالی منتشر شد که کل کار در چیزی کمتر از 10 روز انجام شده بود با بیشترین تعداد صفحه تا به حال و شاید با بهترین کیفیت.این بار اما تفاوتی وجود داشت.مدیران هیئت تحریریه دو عضو جدید و بی تجربه گروه بودند! من و مریم دو دوست و هم اتاقی بسیار صمیمی :)

هرچند به خاطر درگیری های شدید این روزهای من بیشتر بار کار این آخری ها افتاد روی دوش مریم، اما تا حد خوبی هردومان مسئولیت جدید را چشیدیم.

اعضای درنگ با این اعتمادشان به ما دو عضو بی تجربه فرصت یک تجربه بی نظیر و همچنین جرئت پذیرفتن مسئولیت ها و تجربه های جدید را هدیه کردند...

:)


  • مهسا -

نظرات  (۱)

موفق باشی بازم :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">