خوابگاه‌نوشته‌ها

خوابگاه‌نوشته‌ها

تا ۷ سال قبل برای من فقط یک "هم" معنی داشت و آن هم هم‌وطن بود! می‌فهمیدم که در غربت چقدر وطن می‌تواند بشود نقطه‌ی مشترک و پیدا کردن یک هم‌وطن چقدر می‌تواند لذت‌بخش باشد! از وقتی خوابگاهی شدم، "هم"های جدیدی برایم معنا پیدا کرد!شاید برای کسی که زندگی خوابگاهی را تجربه نکرده باشد، "هم اتاقی" هیچ مفهومی نداشته باشد!می خواهم اینجا خاطرات "هم اتاقی" بودنم را بنویسم...

بایگانی
پیوندها

:-<

جمعه, ۱۴ تیر ۱۳۹۲، ۱۰:۳۲ ب.ظ
اون موقع ها که خوابگاه بودم، حالم که اینطوری بد می شد، زنگ میزدم خونه با مامان و بابا حرف می زدم. حتی با خواهر و برادرهام. گاهی تو یه روز 3-4 باز زنگ می زدم خونه...اونقدر که حالم خوب شه...
حالا که خونه م. چی؟
  • مهسا -

نظرات  (۳)

تلاش خودت رابرای نزدیک شدن به مادرت بکن.... حتما فکر میکنه وقتی آنقدر مستقل و عاقل و بالغ هستی که در یک شهر دیگه تنها زندگی میکنی مشکل و درد و دلی نداری. کمی که باهاش حرف بزنی درکت میکنه.
پاسخ:
بله واقعا تنها راهش همینه!
الان همه چی خیلی بهتره...2روز خونه نبودم و تهران بودم خیلی بهتر شدم و تونستم الان همه چیزو در کنترل خودم بگیرم. درسته هنوز هم شبها گریه می کنم ولی اقلا تلاشمو می کنم این حس رو از بین ببرم...

برگشتن به خوابگاه که راه حل این مشکل نیست!!!!

با کسی که کمتر این حس را در تو القا میکنه و رفتارش نسبت به قبل کمتر عوض شده(نمی دونم چرا حس میکنم پدرت!) صحبت کن تا کمکت کنه این حس از بین بره حتی با حرف زدنش با دیگران یا خود تو....

این حس گذرا میتونه باشه ولی دراین حد که دلت بخواد برگردی خوابگاه اصلا خوب نیست!!!!!

پاسخ:
خودم هم خیلی از وضعیت پیش آمده ناراحتم...واقعا!
راستش اتفاقا مشکل اصلیم با پدرمه.
خواهر و برادرم که می تونستن تو این موقعیت کمکم کنن هردوتاشون تو عالم خودشونن...(دوران نامزد بازی و ...)
نزدیک ترین آدم بهم مادرم بوده همیشه که اونم الان دورتر از اون شده که باهاش بشینم دردل کنم :(
باز هم با خانواده صحبت کن.... کمکی از من بر میاد؟
پاسخ:
نمیدونم باید چیکار کنم :(
به شدت مشکل پیدا کردم تو خونه همه ش دعا می کنم زودتر برگردم خوابگاه.حس می کنم وجودم تو خونه اضافیه.کلا نادیده گرفته میشم. خیلی زجر بزرگیه. و اصلا هم متوجه این مشکل نمیشن. و البته من هم میدونم اونها از روی قصد اینکارو نمی کنن و اینم قبول دارم که من خیلیی حساس شدم ولی این مشکلو باید حل کرد یه جوری...الان فقط نشستم و دعا میکنم زودتر برگردم خوابگاه...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">