context
چند تا مقالهی Word Embedding پرینت شده ریختهام دور و برم و نشستهام به خواندن. دارم روش ساخت Word Embedding ها را میخوانم از روی متنها با روشهای موسوم به word2vec. میخوانم که دو روش داریم برای ساخت WE از روی یک متن. یکی روش Skip-Gram است که کلمات context هر کلمه را حدس میزند(و من را یاد حدیث المرء علی دین خلیله وقرینه انداخت) و دیگری روش CBOW است که با گرفتن کلمات context، کلمهی اصلی را حدس میزند. منظور از context، کلمات همنشین یک کلمه است که دور و بر آن در متن رخ دادهاند.
اینها را میخوانم و به فکر فرو میروم. به این فکر میکنم که چقدر آدمها از context زندگیام رفتهاند بیرون. به اینکه چقدر آدمهای جدید وارد contextم شدهاند که تا چند ماه قبل حتی نمیدانستم وجود دارند. به این فکر میکنم که اگر Human Embedding من را از روی context سال قبلم ساخته باشند، در هیچ داکیومنت جدیدی که مربوط به این چند ماه اخیر است، تشخیص داده نمیشوم. فکر میکنم به این که چقدر همه چیز عوض شده و دائم هم عوض میشود.
آمدهام اصفهان. تعطیلات بین دو ترم است و مثلا زمان استراحت. مینشینم با خودم فکر میکنم که چه کنم که حوصلهام سر نرود. هوس میکنم با دوستهای دبیرستانم بروم بیرون. اسمشان را یکی یکی بین کانتکتهای تلگرامم سرچ میکنم که باهاشان قرار بگذارم برای گذراندن وقت. روی عکس هرکدام چند لحظه مکث میکنم و بی آن که پیامی بدهم، میروم سراغ نفر بعدی. عجیب نیست؟ آدمهایی که ۵-۶ سال قبل، به صورت مکرر با هم bigram تشکیل میدادیم، حالا به کل از context زندگیام رفتهاند بیرون. اینقدر فاصلهشان باهام زیاد شده که از روی عکسهایشان نمیشناسمشان. خاطرات من ازشان به زمان مدرسه و مانتوهای گل و گشاد سورمهای دبیرستان برمیگردد و آدمهایی را که بینیشان را عمل کردهاند و موهایشان را رنگ کردهاند از روی عکسها نمیشناسم. Human Embeddingی که در ذهنم ساخته شده ازشان بر اساس context چند سال قبل، اینجا جواب نمیدهد. نمیشناسمشان.
بعد از اینکه چند تا از دوستهام را سرچ میکنم و حس میکنم غریبهترینند برایم، بیخیال قرار گذاشتن با دوستهای دبیرستان و تجدید دیدار میشوم. هرچه فکر میکنم میبینم دیگر حرف مشترکی هم باهاشان ندارم.
مینشینم و به context کنونیام فکر میکنم. آدمهایی که حالا هر روز میبینمشان و شاید روزی چندبار لبخندی به هم تحویل میدهیم یا با هم چای مینوشیم یا برای هم خاطره تعریف میکنیم یا ... . به context کنونیام فکر میکنم و اینکه تا چند وقت بعد این آدمها هم خیلی نرم، آرام و سبک از contextم خارج میشوند... انگار که هرگز نبودهاند. تلخ نیست؟
دست از فکر کردن میکشم و به کوه مقالات دور و برم نگاه میکنم...
- ۹۴/۱۱/۰۲