اولین حقوق :)
صدای آلارم smsم اومد. گوشیم رو نگاه کرد و از خوشحالی چشمام برق زد...
به زمرهی کارمندان حقوقبگیر عاشق اول ماه، پیوستم :))
البته کاملا میدونم که دوست ندارم در آینده شغل به شکل الان داشته باشم. کارهای آموزشی رو بسیار بیشتر دوست دارم و نیز دوست دارم کار خودم رو راه بندازم و کارمند کس دیگری نباشم. ولی برای الان خیلی هم خوبه و خوشحالم :)
من از بچگیم بازی که با عروسکهام میکردم این بود که مینشوندمشون کنار هم، یه برگهی کاغذ رو با چسب نواری میچسبوندن پشت در اتاق و بهشون درس میدادم و ازشون درس میپرسیدم! وقتی هم برادر کوچکترم به دنیا آمد و نشستن یاد گرفت، مینشوندمش کنار عروسکهام و بهش درس میدادم :)) کلا عاشق معلمی بودم و تمام مدت در حال معلمبازی! دلیل این همه علاقهم هم به درس و مشق، مادرم بودند که اون موقع دانشجو بودن و در نتیجه من ازشون الگو میگرفتم. برادرم وقتی رفت کلاس اول، هم خوندن و نوشتن بلد بود (در ۶ سالگی کتاب هریپاتر میخوند! من اولین کتابی که خوندم در ۷ سالگی، اسمش بعبعی کوچک بود و پدرم واسم اعرابگذاریش کرده بودن که بتونم بخونم :)))) ) و ریاضی رو تا سوم دبستان کامل بلد بود. ضرب و تقسیم و ... . همه هم به خاطر معلمبازیهای من بود :))
مدتی بود که حس میکردم کمحوصله شدم در آموزش و ناراحت بودم چون همیشه خودم رو در جایگاه معلمی تصور میکردم در آینده. ولی الان دوباره چند تا اتفاق افتاده بهم نشون داده که مثل قبل علاقهمندم به آموزش...خیلی زیاد... :)
- ۹۴/۰۹/۰۲
:))))
حورا راست میگه. آلوده شدی!
امیدوارم بعد از این بتونی بخوبی از پس درس و کار همزمان بخوبی بربیای. بالاخره باید از یه جایی شروع کرد....
منهم ترم 3 ارشد اولین تجربه کاری را داشتم. شیرین بود. پول زیادی توش نبود ولی یه عالم حس خوب داشت برام....