شبکههای اجتماعی
من آدم اجتماعی نیستم. از آن دسته آدمهام که دوست دارند در جمع، یک گوشه بنشینند و رفتارهای آدمها را رصد کنند و لبخند بزنند. دوست دارم در جمعها نامرئی باشم! آدم اجتماعی نیستم اما در باب روابط اجتماعی زیاد تامل میکنم. داشتم فکر میکردم با آمدن شبکههای اجتماعی موبایلی، عملااینترنت و زندگی مجازی آمده سر سفرههامان! دقیقا سر سفره! مثلا داریم غذا میخوریم و پیامهای گروهی تلگرام را هم چک میکنیم.
بعد داشتم به رفتارهای روزمرهی آدمهای دور و برم فکر میکردم. مینشینیم سر کلاس درس، در گروه تلگرام خانواده چت میکنیم. مینشینیم در جمع خانواده، در گروه تلگرام دوستهای دانشگاه چت میکنیم. در جمع دوستهای دانشگاه قرار میگیریم، گوشیهای هوشمندمان را درمیآوریم و پیامهای گروه فامیل را میخوانیم و ... .
به این ترتیب فکر میکنیم، این شبکههای اجتماعی، این گروهها به هم نزدیکمان کردهاند. در حالی که عملا ما را بیمکان کردهاند. در هر لحظه در جایی که واقعا هستیم، نیستیم! حضورهامان شده از جنس فیزیکی و خبری از حضور روحی نیست. شبکههای اجتماعی ما را به هم نزدیک نکردهاند انگار. دور کردهاند! یا شاید هم ما شیوهی صحیح استفاده ازشان را بلد نیستیم...
دلم میخواهد تمام گروههای تلگرامیم را (صد البته به جز گروه خانواده که مادر و پدرم هر روز صبح و شب توش بهمان صبح بخیر و شب بخیر میگویند) ترک کنم تا جنس حضورم در هر جایی واقعی بشود...
- ۹۴/۰۸/۲۰