خوابگاه‌نوشته‌ها

خوابگاه‌نوشته‌ها

تا ۷ سال قبل برای من فقط یک "هم" معنی داشت و آن هم هم‌وطن بود! می‌فهمیدم که در غربت چقدر وطن می‌تواند بشود نقطه‌ی مشترک و پیدا کردن یک هم‌وطن چقدر می‌تواند لذت‌بخش باشد! از وقتی خوابگاهی شدم، "هم"های جدیدی برایم معنا پیدا کرد!شاید برای کسی که زندگی خوابگاهی را تجربه نکرده باشد، "هم اتاقی" هیچ مفهومی نداشته باشد!می خواهم اینجا خاطرات "هم اتاقی" بودنم را بنویسم...

بایگانی
پیوندها

سیگار

يكشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۲:۳۰ ق.ظ

هنوز هم واسم عجیبه...هنوز هم واسم غیر قابل پذیرشه این که یه دختر هم سن خودم رو ببینم تو خوابگاه که داره سیگار میکشه...هنوز واسم سخته...

اونم اتاق بغل آدم...اونم تو بالکن...

  • مهسا -

نظرات  (۲)

مهسا....من واقعن از کودکی طعم تلخ از دست دادن نزدیکای دوس داشتنیم رو بخاطر این آلتِ سفید کرم خط دار رو چشیدم...
و هربار با دیدن این صحنه که یکی داره سیگار میکشه تمام اون روزا میاد جلو چشمام...
و با خودم میگم اون تو جهلی غرقه که حتی نمیفهمه غرق شده،(همون جهل مرکب) و فقط اطرافیانش دارن از دیدن غرق شدن و پر پر شدنش له میشن..
 واسه همین فک میکنم که خیلی از سیگاریا واسه اینکه احساساتشون تو همون دودا خفه شده نمیتونن دیگه ترک کنن...
چون یه آدم معمولی با دیدن این همه ناراحتی اطرافیانش به فکر تغییر میفتاد...
دوس ندارم تو دانشگا ازین اتفاق روزمره با سکوتم حمایت کنم...
باید دس به کار شیم...
پاسخ:
کاری از ما برنمیاد سپیده... :-<

با یکی صمیمی شدم تو دانشکده که سیگار میکشه،دخترم هست :|

و اصلا هم توجهی به حرفای من نمیکنه!

پاسخ:
:(

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">