انتخاب رشته
کلا که اتفاقات پیش آمده برام منو همینجور مات و مبهوت گذاشته! اصلا نمیفهمم چی شد یا چی پیش اومد یا ... دیدین یه وقتایی آدم به عینه یه دست خدا رو میبینه تو زندگیش؟ خب الان از همون مواقعه واسهی من!
بعد حالا رسیدیم به انتخاب رشته و من که کلا شرایطی که برام پیش اومده کوچکترین شباهتی به شرایطی که از قبل فکر میکردم قراره پیش بیاد نداره، دارم سعی میکنم تو همین فرصت محدود اطلاعات جمعآوری کنم و یه تصمیم درست و منطقی بگیرم. و وسطش به خیلی چیزهای مهمتری هم دارم فکر میکنم. اصلا یه موقعیت عجیبیه.
از یه طرف مثلا فکر میکنم به اینکه من اینقدر دانشگاه تهرانو دوست دارم. چه جوری ولش کنم برم؟! از یه طرف دیگه به این فکر میکنم که سال دیگه دانشگاه دیگه برام اونقدر قشنگ نخواهد بود که تا حالا بوده و این میتونه بزنه کاملا تو ذوقم. چون دوستهای صمیمیم یا اپلای کردن و میرن و یا به هرحال فارغالتحصیل میشن امسال. اونهایی هم که ۹ ترمه هستند زیاد دوستهای نزدیک من نیستند. بعد فکر اینکه مکان همین باشه ولی آدمهاش دیگه توش نباشن ناراحتم میکنه. چون من دانشگاهو با آدمهای توش دوست دارم.
از یه طرف دیگه به این فکر میکنم که به زمینه ی خاصی تو نرمافزار علاقه ندارم واقعا! :دی و نمیدونم الان چی کار باید بکنم. فعلا در حال تحقیقم بین فیلدهای مختلف و اساتید مختلف. و واقعا یک انتخاب خیلی سخت...
حتی فرصت کافی برای انجام تحقیقات میدانی هم ندارم!! و کلا هم فکر نمیکنم تاثیر خاصی داشته باشه. چیزهای مهمتری هست برای اینکه بهشون فکر کنم و نگرانشون باشم.
:)
ولی لطفا اگر کسی نظری داره درمورد اینکه عوض شدن محیط تو دوران ارشد خوبه یا بد و سایر مسائل با من در میان بگذاره لطفا! ممنون :)
+کمی هم شرایط سخت شد! حالا باید حتما سیگنال رو به هر قیمتی که هست پاس بشم :))
+تصور اینکه من از دانشگاه تهران برم و دیگه با مهزاد هماتاقی نباشم خیلی ناراحتم میکنه..
پ.ن: چند ماهیست به موازات پستهای عمومی وبلاگم یک پست منتشر نشده مینویسم برای خودم و واقعیت درونیم در هر اتفاق یا دغدغه یا ... را مینویسم برای فقط خودم. چقدر آن فرق دارد با این...چقدر درونم با بیرونم متفاوت شده جدیدا...
پ.ن۲: جقدر ممکنه آٰزوهای یک روزمون چند وقت بعد تبدیل به یه سری چیز خندهدار نخنما شده بشن... این یعنی اون آرزوها اصالت نداشتن...چقدر ۴ سال پیش آرزو داشتم کنار اسمم بنویسم دانشجوی نرمافزار شریف! و چقدر الان این ترکیب منو ناراحت میکنه و هرچقدر اطرافیانم میخوان قانعم کنن که بهش تن بدم، نمی تونم بپذیرمش...
۹۹ درصد تهران میمونم :)
- ۹۴/۰۲/۲۴