نهج البلاغهخوانی#۸#خطبهی هشتاد و دوم(خطبهی غرّاء)
اى بندگان خدا ، شما را به تقوای الهی سفارش میکنم.
دنیا آبشخورى تیره است و گل آلود . ظاهرش دلفریب است و باطنش هلاک کننده . فریبى است زودگذر و فروغى است غروبکننده و سایهاى است ناپایدار و زوال یابنده و تکیهگاهى است فرو ریزنده . فریبندگى کند تا انس گیرد به او ، کسى که از آن گریزان است و دل بندد به او ، آنکه او را ناخوش دارد . آنگاه چموشى کند و لگد پراکند و دامهاى خود بگسترد و تیرهاى خود در کمان راند و آدمى را در کمند مرگ افکند و به خوابگاهى تنگ و بازگشتگاهى دهشتآورش کشد تا به عیان پاداش اعمال نیک و کیفر کردارهاى بد خویش بنگرد . و اینچنیناند کسانى که پس از این مىآیند و جانشین گذشتگان مىشوند ، زیرا مرگ از هلاک کردنشان باز نایستد و بازماندگان نیز از ارتکاب گناه دست باز ندارند و از کرده پشیمان نشوند ، بلکه از رفتار پیشینیان پیروى کنند و پى در پى مىگذرند و مىروند تا به سر منزل فنا رسند .
در این جهان ، مهلتشان دادند تا راه رهایى خویش بیابند و از گمراهى به در آیند همانگونه که کسانى را که خواستار خشنودى و آشتى آنان باشند مهلت دهند و ظلمت شبهات از آنان زدودهاند . به حال خود رهایشان کردهاند تا خود را مهیا کنند همانند اسبانى که خواهند به میدان مسابقت روند . و بیندیشند که چسان حقیقت را بازجویند و اعمال نیک را بشناسند و در ایام زندگى و فرصتى که حاصل کردهاند از نور معرفت پرتوى برگیرند . چه زیبا و شگفتانگیز است این مثلهاى راست و درست و این اندرزهاى شفابخش ، اگر به دلهاى پاک و گوشهاى شنوا و رأیهاى ثابت و خردهاى دوراندیش راه یابند .
پس تقوای الهی پیشه کنید همانند کسى که شنید و خاشع شد و چون از روى نادانى گناهى کرد به گناه خویش اعتراف نمود و از سرانجام کار خود بیمناک گردید و عمل کرد و از عقوبت پروردگار به هراس افتاد و به اطاعت شتافت و به مرحله یقین رسید و کارهاى نیکو کرد . چون اندرزش دادند ، اندرزها را پذیرا آمد و چون بر حذرش داشتند ، حذر نمود و باز گردید و توبه کرد و به خدا روى آورد و به دوستان خدا اقتدا کرد که بر مثال ایشان رود . چون راه راست را به او نشان دادند او نیز بدید و بشناخت و چابک وار قدم در راه طلب نهاد . و تا در گناهان نیفتد ، از هر گناه بگریخت . اندوخته سراى آخرت به دست آورد و باطن خویش پاکیزه ساخت و سراى آخرت بیاراست ، براى روزى که از این جهان رخت برمىبندد و بدان راه پرخطر گام مىنهد و براى هنگام نیازمندى و جاى تنگدستى ، تا سبب پشتگرمى او شود ، زاد راه مهیا ساخت و براى آن سراى ، که جاى اقامت ابدى اوست ، پیشاپیش بفرستاد . پس اى بندگان خداى ، تقوای الهی پیشه کنید و آن کنید که شما را براى آن آفریده است و از او بیمناک باشید بدان حد که شما را از خود بیم داده است .
آیا آنان ، که در اوج رونق جوانى هستند ، جز پیرى و خمیدگى چه انتظارى دارند یا کسى که در عین تندرستى است چشم به راه چه تواند بود جز بیمارى و ناتوانى ؟ آیا آنان ، که هنوز زنده و برجاىاند در اندیشه مرگ و نیستى نیستند ؟
غافل از هدایت و رستگارى راه مىپیمایید ولى، نه در راهى که باید. گویى
که احکام دین جامهاى است که براى قامت دیگران بریده شده و معنى رستگارى جز
گردآوردن متاع و خواستهی این جهانى نیست .
بدانید ، که بر صراط گذر خواهید کرد و صراط ، گذرگاهى است لغزنده. از آن لغزشها ، وحشتها زاید و ، وحشت از پس وحشت پدید آید . پس اى بندگان خدا تقوای الهی پیشه کنید چونان خردمندى که اندیشه معاد ، قلب او را تسخیر کرده و بیم از عذاب، پیکرش را رنجور داشته و شب زندهداریها آن خواب اندک را هم از او ربوده است و امید رحمت پروردگار در گرماگرم روز تشنهاش داشته و پارساییش از شهوات دور داشته و ذکر خدا زبانش را به جنبش در آورده و ، تا از خشم او در امان ماند ، در پس سپر خوف از او پنهان گشته . از هر اندیشه که از راه روشن الهیش باز دارد ، دورى گزیده و تا به سر منزل مقصود رسد ، بهترین و راستترین راهها را برگزیده است و هیچ فریبى او را از راه حق منحرف نساخته و امور شبههناک از نظرش پنهان نمانده.
ستوده کسى است ، که از گذرگاه دنیاى زودگذر به نیکنامى گذرد و خوشبخت کسى است ، که توشه سراى آخرت پیش فرستد و از خوف خدا به اعمال نیکو شتابد و در آن روزها ، که مهلتش دادهاند ، از پاى ننشیند و در طلب خشنودى خداوند رغبت نشان دهد و در گریز از خشم او چالاکى ورزد .
خداوند هم انتقام کشنده است و هم یارى دهنده و کتاب خدا هم حجت آورد و هم به داورى کشد .
چون قامتش اعتدال یافت و قد برافراشت(به جوانی رسید)، مغرورانه ، سر بر تافت
و گمراه و لاابالى شد . دلو آرزوها را از چاه ضلالت بر مىکشید . همه سعى و
رنجش براى دنیا بود و به خاطر عیش و طرب خویش و بىتوجه به شریعت ، در پى
هر چه دلخواه اوست . باور ندارد ، که روزى مصیبتى بر او
فرود آید ، از این رو ، از هیچ گناهى باک ندارد ، تا در عین غفلت و بىخبرى
، مفتون آمال و آرزوهاى خود بمیرد . در حالى که ، زندگى کوتاهش در لغزشها و
خطاها سپرى شده و از هیچ پاداشى نصیبى نبرده که هیچ فریضهاى را به جا
نیاورده .
اکنون اى بندگان خدا ، تا ریسمان مرگ رهاست و گلویتان را
نفشرده است و جان در بدن دارید ، فرصت غنیمت شمارید . اکنون ساعت ارشاد است
و آسایش تنها و هنگام خدمت و تلاش و ، آنچه از روزهاى عمرتان برجاى مانده
است ، زمان مهلت شماست تا خویشتن دگرگون کنید . اکنون هنگام توبه است و
زمان حاجت خواستن ،پیش از آنکه به تنگنا افتید یا گرفتار
وحشت شوید و جان از تن برود و آنکه اکنون چهره نهفته و در انتظار آن هستید
، چهره نماید و آن خداى پیروزمند مقتدر شما را فرو گیرد ، در اندیشه خویش
باشید .
پ.ن: این خطبه خیلی طولانی هست. و خیلی عظیم و تکاندهنده... چندین بار خواندمش و احساس میکنم خودش به تنهایی برای یک عمر کافیه. کسی اگر این خطبه رو بخونه و بفهمه و با گوشت و خونش دربیامیزه، دیگه فکر نمیکنم دلیلی داشته باشه برای گمراهی و راه غلط رفتن...
این خطبه رو کامل کامل بخونید. انتخاب کردن قسمتهایی ازش خیلی سخت بود. بسیار عظیمه. بدن آدم به لرزه میافته...
- ۹۴/۰۲/۱۸