اخلاق
دوستم تاریخ یکی از امتحانهاش رو اشتباه کرده و نرفته سر جلسهی امتحان. اومد اتاقمون زد زیر گریه. قفل کرده بودم. گفتم: حذف پزشکی.
گفت
چه جوری؟ بعد براش قضیهی هماتاقیم رو تعریف کردم که ترم۳ ساعت امتحان
معارفش رو اشتباه کرده بود و وقتی رفته بود آموزش گفته بودند باید حذف
پزشکی کنی. گفته بود آخه من که مریض نبودم. گفتند این تنها راهه.
دقیقا برای مادرم هم خیلی سال پیش همین پیش آمده بود. رفته بود آموزش گفته بودند باید حذف پزشکی کنی. باید بری
از پزشک «گواهی» بگیری. گفته بود پزشک «گواهی» بده که من مریض بودم وقتی
نبودم؟! گفته بودند این تنها راهه.
خلاصه که با یه سری دردسر کار دوستم درست شد اون ترم.
دوستم
گفت آخه من تو تهران دکتر آشنا از کجا بیارم که به من گواهی بده؟! سریع
زنگ زدم به یاسمن. همهی فامیلشون دکترن! اونم زنگ زد به خالهش. زنگ زد به
من که چی بنویسن واسش؟ گفتم چه میدونم هر مریضی که شما بگین!
خلاصه که گواهی دوستمون جور شد.
فقط
من موندم و این فکر که چقدر ساده «سیستم» ما رو تشویق به دروغگویی میکنه.
مسئول آموزش به راحتی به دوستم میگه دروغ بگو. بگو مریض بودی. حالا هم من
به راحتی به دوستم میگم گریه نداره که. دروغ بگو! بگو مریض بودی! به
راحتی به یک پزشک میگیم دروغ بگو. «گواهی» بده در فلان تاریخ منو معاینه
کردی و من مریض بودم. در حالی که به عمرش اون دکتر ندیده طرفو! و به همین
راحتی دروغهامون کارمون رو پیش میبرند...
قابل
قبول نیست که تو صادقانه بری بگی من فراموش کرده بودم امتحانمو...من خواب
مونده بودم...من ساعت و تاریخ امتحان رو اشتباه دیده بودم...هیچ کدوم از
اینها قابل قبول نیست. باید دروغ بگی...
و من به یاد استاد مدیریت
ITها افتادم که ۲ ترم پیش که سر کلاسش رفته بودم، گفت «تو جامعهای که از
پایبست دچار انحطاط اخلاقیه، اخلاقی زندگی کردن و عمل کردن بیمعنیه.» اون
موقع ما خیلی علیهش جبهه گرفتیم. اینقدر که دیگه اون استاد رو نگه نداشتند.
ولی الان دارم به این فکر میکنم که ما عملا داریم همین کارو انجام
میدیم! ما عملا داریم به این بیاخلاقیها تن میدیم برای این که جون سالم
به در ببریم. اون استاد هرقدر هم که حرفش نادرست و زشت بود، ولی دقیقا
داشت عمل مارو بیان میکرد. صادقانه! ما فعلشو انجام می دیم اون گفتش! و
وقتی گفتش بهمون برخورد! جالب نیست؟
انحطاط اخلاقی شاخ و دم نداره... از همین جا شروع میشه...
- ۹۳/۱۰/۱۶