خوابگاه‌نوشته‌ها

خوابگاه‌نوشته‌ها

تا ۷ سال قبل برای من فقط یک "هم" معنی داشت و آن هم هم‌وطن بود! می‌فهمیدم که در غربت چقدر وطن می‌تواند بشود نقطه‌ی مشترک و پیدا کردن یک هم‌وطن چقدر می‌تواند لذت‌بخش باشد! از وقتی خوابگاهی شدم، "هم"های جدیدی برایم معنا پیدا کرد!شاید برای کسی که زندگی خوابگاهی را تجربه نکرده باشد، "هم اتاقی" هیچ مفهومی نداشته باشد!می خواهم اینجا خاطرات "هم اتاقی" بودنم را بنویسم...

بایگانی
پیوندها

اخلاق

سه شنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۳، ۱۰:۱۳ ب.ظ

دوستم تاریخ یکی از امتحان‌هاش رو اشتباه کرده و نرفته سر جلسه‌ی امتحان. اومد اتاقمون زد زیر گریه. قفل کرده بودم. گفتم: حذف پزشکی.
گفت چه جوری؟ بعد براش قضیه‌ی هم‌اتاقیم رو تعریف کردم که ترم۳ ساعت امتحان معارفش رو اشتباه کرده بود و وقتی رفته بود آموزش گفته بودند باید حذف پزشکی کنی. گفته بود آخه من که مریض نبودم. گفتند این تنها راهه.

دقیقا برای مادرم هم خیلی سال پیش همین پیش آمده بود. رفته بود آموزش گفته بودند باید حذف پزشکی کنی. باید بری از پزشک «گواهی» بگیری. گفته بود پزشک «گواهی» بده که من مریض بودم وقتی نبودم؟! گفته بودند این تنها راهه.
خلاصه که با یه سری دردسر کار دوستم درست شد اون ترم.

دوستم گفت آخه من تو تهران دکتر آشنا از کجا بیارم که به من گواهی بده؟! سریع زنگ زدم به یاسمن. همه‌ی فامیلشون دکترن! اونم زنگ زد به خاله‌ش. زنگ زد به من که چی بنویسن واسش؟ :)) گفتم چه می‌دونم :)) هر مریضی که شما بگین! :دی
خلاصه که گواهی دوستمون جور شد.


فقط من موندم و این فکر که چقدر ساده «سیستم» ما رو تشویق به دروغگویی می‌کنه. مسئول آموزش به راحتی به دوستم می‌گه دروغ بگو. بگو مریض بودی. حالا هم من به راحتی به دوستم می‌گم گریه نداره که. دروغ بگو! بگو مریض بودی! به راحتی به یک پزشک می‌گیم دروغ بگو. «گواهی» بده در فلان تاریخ منو معاینه کردی و من مریض بودم. در حالی که به عمرش اون دکتر ندیده طرفو!‌ و به همین راحتی دروغ‌هامون کارمون رو پیش می‌برند...
 :-<
قابل قبول نیست که تو صادقانه بری بگی من فراموش کرده بودم امتحانمو...من خواب مونده بودم...من ساعت و تاریخ امتحان رو اشتباه دیده بودم...هیچ کدوم از این‌ها قابل قبول نیست. باید دروغ بگی...

و من به یاد استاد مدیریت ITها  افتادم که ۲ ترم پیش که سر کلاسش رفته بودم، گفت «تو جامعه‌ای که از پایبست دچار انحطاط اخلاقیه، اخلاقی زندگی کردن و عمل کردن بی‌معنیه.» اون موقع ما خیلی علیهش جبهه گرفتیم. اینقدر که دیگه اون استاد رو نگه نداشتند. ولی الان دارم به این فکر می‌کنم که ما عملا داریم همین کارو انجام می‌دیم! ما عملا داریم به این بی‌اخلاقی‌ها تن می‌دیم برای این که جون سالم به در ببریم. اون استاد هرقدر هم که حرفش نادرست و زشت بود، ولی دقیقا داشت عمل مارو بیان می‌کرد. صادقانه! ما فعلشو انجام می دیم اون گفتش! و وقتی گفتش بهمون برخورد! جالب نیست؟
انحطاط اخلاقی شاخ و دم نداره... از همین جا شروع می‌شه...

  • مهسا -

نظرات  (۴)

منظورم اصلا این نیود که کسی میتونه رفتار خودش را توجیه کنه. منظورم این بود که تا مشکل ریشه ای حل نشه اشخاص به تنهایی کار خیلی زیادی از پیش نمیبرند و جامعه در بی اخلاقی باقی هست و خواهد بود. گرچه هر کس بنا به موقعیت خودش میتونه تاثیر گذار باشه.
پاسخ:
بله درسته...
حرف آن استاد درست بوده... آدم تا تجربه زندگی در یک فضای کاملا متفاوت را نداشته باشه بعضی چیزها براش مبهمه. مثلا در کشورهای دارای ثبات (ثبات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی. در یک کلمه کشورهای توسعه یافته) به نظر میرسه که رعایت قانون و احترام به آن نهادینه شده. در کشور ما اصلا چنین چیزی نیست. قانون مدام تغییر میکنه و راه در رو داره و استثنا داره و در جایی که باید انعطاف داشته باشه انعطاف نداره. نتیجه این بی رحمی قانون در جایی که انعطاف لازمه میشه همین موردی که برای دوست شما پیش آمده. در صورتی که برای ارزیابی یک دانشجو امتحان پایان ترم آخرین پله است و قبلش فرصتهای زیادیبرای ارزیابی وجود داره.
پاسخ:
متاسفانه اینجوریه. ولی واقعا حرف اون استاد درست بوده؟!‌اینکه ما نمی‌تونیم یا طاقتشو نداریم اخلاقی زندگی کنیم دلیل می‌شه کارمون رو توجیه کنیم و بگیم کارمون درسته و اصلا غیر از این اشتباهه؟! اخلاق نسبی نیست از نظر من!
  • سعیده زارع
  • حتی طول ترم قبول نمیکنن که استاد درست یه بیماره و باید حداقل اجازه ی حذف درس رو بدن، اما چون چاره ای نیست باید رفت مرکز مشاوره و گفت که من حال روحیم مساعد نیست ، و خودتو بزنی به دیوونگی...
    همه چیزمان به همه چیزمان می آید... هعی
    پاسخ:
    :-<

    اولا که خوابگاه هر بدی داشته باشی یه خوبی مهمش اینه که آدم با خیلی افراد در ارتباطه و خیلی دنیا دیده میشه(صرف نظر از خوب یا بد بودن تجربه ها)

    دوما از این مثالها زیاده متاسفانه!نمونه پرکاربردش جمله" حداقل شما اینطور وانمود میکردی که...." که خیلی محترمانه میگن حتی به خودت زحمت وانمود کردن هم ندادی!!!!

    پاسخ:
    دقیقا همینطوره... آدم به هرچیز ساده‌ای نگاه کنه می‌تونه یه چیز خیلی بد و غیراخلاقی از توش بکشه بیرون...متاسفانه...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">