قزلقلعه
دلم تنگ شده بود برای میدون ترهبار رفتن... بعد از گذشت ۳سال هنوز برام تصویر خودمون در میدون ترهبار عجیب و غیرقابل درکه! دختربچه(!!)هایی با کولهپشتی و لباسهای اسپرت و یک عالمه کیسهی میوه وسبزی به دست...!
امروز بعد از۱سال رفتم میدون و سعی کردم از اونجا بودنم و این تصویر مضحک و متفاوتم در اونجا لذت ببرم... ولی بغضم گرفت! یهویی سال اول اومد جلو چشمم که من و شبنم و عاطفه و فاطمه و محبوبه با هم میرفتیم میدون برای خرید و کلی بهمون خوش میگذشت و تفریح بود برامون!! الان عاطفه و فاطمه و محبوبه متاهلن و محبوبه رو از بعد از ازدواجش کلا ۲بار دیدم...عاطفه هم که حواسش به ما نیست دیگه. فاطمه هم که دیگه تازه عروسه و ...
دلم برای سال اول و شیطنتها و بچگیهامون تنگ شده...چرا همهی چیزهای خوب تموم میشن...؟
- ۹۳/۰۷/۰۲
فقط قیافــــــــــــــــــــة!!!!
امان از متلکهاااااا. اون موقعها که اکثرا کرد هم بودند!
وقتی دوستای صمیمی آدم ازدواج میکنن آدم دلش خیلی میگیره.... یخصوص اگه تنها باشی اونم شهر غرییییب...... ولی چندسال بگذره که همه متاهل بشن و هیجان اول ازدواجشون بگذره باز به صمیمیت قبل برمیگردن :)