متولد شدم! :)
خب! کلی انتظار کشیدم تا امروز بیاد و بگذره و من یک سال بزرگتر بشم! انگار که مثلا یک روزه ۱ سال بزرگ شدم :))
۲۱ سالگیم تموم شد! و برخلاف تصورم هیچ احساس خاصی ندارم الان :دی
از بعد از هجدهسالگیم از رسیدن روز تولدم خوشحال نمیشم. دوست داشتم ۱۸ ساله میموندم. تا همیشه!
وقتی بچهتر بودم، مثلا ۱۳-۱۴ ساله به هرمناسبتی(روز تولد، سر تحویل سال،
شب یلدا!) آرزو میکردم دانشمند بشم! یا اینکه برم برسم به یه جایگاهی که
توش همهش پژوتاتاتهش و تحقیق باشه و ... . کلی بلندپرواز بودم واسه خودم :)
ولی خب راستش تقریبا از ۲سال پیش، در هر موقعیتی که قرار میگیرم، چشمامو
میبندم و آرزو میکنم همیشه در کنار خانوادهم باشم: «سالم، خوشحال و
سرشار از آرامش و یاد خدا» و فقط همین... دیگه در رویاهام نه دانشمند
میشم، نه مخترع و نه برندهی جایزهی نوبل :))
ناراحت هم نیستم از این قضیه. خوشحالم که قدر نعمتهای اصلی زندگی رو فهمیدم. پیش از اونکه خیلی دیر بشه...
من امروز، ۲۱ساله شدم:)
این عدد خیلی بزرگه! خیلی! من هنوز در حد یک بچهی ۱۵-۱۶ سالهام :))
در این حد که بابام وقتی شمع ۲۱ رو روی کیکم دیدند، واقعا باورشون نمیشد سن من رو!
امیدوارم در ۲۱ سالگیم اتفاقات خوب و هیجانانگیز بیفته و توش از خدا دورتر نشم. نزدیک شدن پیشکش...
+این هم تبریک تولدم از طرف Google :))
- ۹۳/۰۴/۱۹