غرغرهای یک بچهی کنکوری!! -۱
خب!
من که همینطوریش هم غرغرو هستم! کنکور هم که دیگه واقعا بهترین بهانهست واسه هی غر زدن! اصلا پتانسیل خودش بالاست برای آدم رو به غر درآوردن!!:))
الان که دارم درسها رو میخونم، و چیزهایی رو که قبلا متوجه نمیشدم به راحتی میفهمم(حتی مدار الکتریکی۱ !!!)واقعا برام سوال پیش آمده که من دقیقا تا ترم۴ داشتم چه غلطی میکردم که فکر میکردم دارم درس میخونم و اینها رو نمیفهمیدم و نمرههام هم بد میشدن؟! نه واقعا؟!
و با آمدن نمرات این ترمم و گرفتن ۲ عدد ۲۰ سهواحدی و خوب بودن بقیهی نمراتم و تجربهی معدل بالای ۱۸ توی دانشگاه، چیزی که برام حتی در حد رویا هم نبود، برام سوال دیگهای پیش آمده که من چرا ۴ترم اول مثل این دو ترم درس نخوندم؟ چرا بلد نبودم چهجوریه درس خوندن دانشگاه؟ لعنت به خودم که اگر ۴ترم اول مثل این دو ترم بودم الان مجبور نبودم به جای انجام کارهای هیجانانگیز تو آزمایشگاههای دانشگاه، درحال درس خوندن واسه کنکور باشم :| (و بیشتر از اینکه بخونم، جو خوندن دارم!یعنی بیشتر از خوندن فکرش آزارم میده!) و این واقعا بیانصافیه... این تابستون که من دستم بند بود هزار تا پیشنهاد هیجانانگیز بهم شد واسه انجام کار تو تابستون و تو طول ترم بعد و من مجبور شدم یکی پس از دیگری همه رو skip کنم به جز یکی...
بعله!
این بود از غرغرهای من :دی
حالا برم DS و نظریه بخونم...
- ۹۳/۰۴/۱۵