خوابگاه‌نوشته‌ها

خوابگاه‌نوشته‌ها

تا ۷ سال قبل برای من فقط یک "هم" معنی داشت و آن هم هم‌وطن بود! می‌فهمیدم که در غربت چقدر وطن می‌تواند بشود نقطه‌ی مشترک و پیدا کردن یک هم‌وطن چقدر می‌تواند لذت‌بخش باشد! از وقتی خوابگاهی شدم، "هم"های جدیدی برایم معنا پیدا کرد!شاید برای کسی که زندگی خوابگاهی را تجربه نکرده باشد، "هم اتاقی" هیچ مفهومی نداشته باشد!می خواهم اینجا خاطرات "هم اتاقی" بودنم را بنویسم...

بایگانی
پیوندها

نمایشگاه کتاب

جمعه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۴:۳۳ ب.ظ


امسال سال سومی بود که رفتم نمایشگاه کتاب. یعنی درست از وقتی دانشجو شدم. نمایشگاه کتاب را دوست دارم. این شلوغ بودنش را هم دوست دارم. آدم در جایی میان کتاب‌ها نفس می‌کشد و دلش باز می‌شود. من عاشق کتابم. همیشه هم کادوهای تولدم کتاب بوده و هستند. خودم هم بلد نیستم چیزی به‌جز کتاب هدیه دهم. برای من نمایشگاه کتاب خیلی خیلی دوست‌داشتنیست. حتی اگر درک نکنم که با این جمعیت نمایشگاه چرا سرانه‌ی مطالعه‌ی کشور آن‌همه پایین است؟!

تنها مشکل من با نمایشگاه، ماه برگزاریش است. من با گرما به طرز وحشتناکی مشکل دارم. و اردیبهشت تهران هم هوا دیگر بهاری نیست. تابستان تابستان است! آن همه دم ظهر... مشکل دیگر هم متروست! مترویی که هربار در این مسیر سوارش می‌شوم دیدن دوباره‌ی روی زمین می‌شود آرزویم!

امسال هم به لطف سفارش‌های خیلی زیاد دیگران کل وقتم به رفتن از این غرفه به غرفه‌ی دیگر و خرید کتاب‌های بقیه گذشت و عملا خودم استفاده‌ی خاصی از نمایشگاه نکردم.

با این وجود بودن با ۳تا دوست عزیزم در نمایشگاه برایم خیلی لذت‌بخش و ارزشمند بود. و خرید کتاب‌های کنکوری و ایستادن دم غرفه‌ی پارسه و مدرسان شریف این واقعیت را محکم زد توی سرم که دوباره کنکوری شدم!

مدرسان شریف خیلی خیلی بد بود. با رفتارهای بسیار بد آدم‌هایش. اول می‌رفتی یک جا بدون اینکه خود کتاب را ببینی فقط اسم کتاب را می‌گفتی و برایت روی یک برگه علامت می‌زدند. بعد باید می‌رفتی در صف طولانی صندوق می‌ایستادی و پول کتابی را که ندیده بودی می‌پرداختی! قیمت‌ها هم که همه بالا...خب تا این مرحله همه‌چیز قابل تحمل بود. ولی در اینجا راهنماییت می‌کردند به طرف انبار کتاب تا کتابت را تحویل بگیری. اینجا بود که خون آدم به جوش می‌آمد. یک صف چند ستونه زیر آفتاب ساعت ۲ بعدازظهر، دم انبار کتاب! و روبه‌رو شدن با اخلاق خیلی زشت آدم‌های مسئول! جوری که به شعورت برمی‌خورد! و چون پولش را پرداخته بودی هیچ راه برگشتی هم نداشتی! بعد از این صف بی‌دلیل کلی هم عکس و فیلم می‌گرفتند بابت تبلیغات!!

در آخر هم به نامحترمانه‌ترین شکل ممکن کتاب را بهت تحویل می‌دادند! تقریبا به این شکل که پرتش می‌کردند جلویت و می‌گفتند:‌برو!!

به قول نفیسه کم مانده بود کتاب را بزنند توی سر آدم!!

بعد رفتم به سمت غرفه‌های ناشران آموزشی که برای پسرخاله‌ی دوستم کتاب کنکوری بخرم. آن‌جا را خیلی دوست داشتم. چون مرا به یاد چند سال پیشم می‌انداخت. آن‌جا همه بچه بودند و خیلی بودن بینشان بهم چسبید!

ولی خب گرما و وزن زیاد کتاب‌ها به شدت امانم را بریده بود. طوری که دیشب مجبور به خوردن قرص مسکن شدم. اگرنه محال بود بتوانم بخوابم.

نمایشگاه کتاب را دوست دارم. 


پ.ن: دیروز خواهر دوقلوی مه‌زاد هم از تبریز با دانشگاه آمده بود نمایشگاه. کل روز را با هم بودند و شب که آمده بود خوابگاه خیلی خیلی خیلی افسرده بود. چون دوباره خواهرش رفته بود :(‌

  • مهسا -

نظرات  (۵)

ا حالا دیده بودی سایتی بری که عین ویندوز 7 باشه این مطلبمو ببین و شگفت زده شو دوست عزیز
http://unit-sardroud.blog.ir/post/363
منتظرت هستم حتما شگفت زده خواهی شد.

من هم موافقم که نمایشگاه به جای فروردین اسفند ماه برگزار شود :))

رقابت از سطح کنکور منتقل شده به سطح کارشناسی ارشد و احتمالا به زودی دکترا! درک نمیکنم اصلا! کلاسهای کنکور آمادگی دکترا را میگویم! سطح علمی دانشجویان ارشد هم خییییلی افت کرده گویا.

پاسخ:
بله متاسفانه :(

من بهت توصیه میکنم از این به بعد حتما روز اول/دوم بری

خیلی..... تمیز.... همه سرحال.... خلوت....حتی ما اول صبح سیم کارت رایگان را دیدیم همه افراد توی غرفه هم طوری نگاهمون میکردن که چرا نمیریم ولی اصلا متوجه نشده بودیم مگه چیزی رایگان میشه و اینقدر خلوت؟!؟!؟ سر ظهر که برگشتیم دیدیم که صف بستن :)))

این ناشرهای کنکوری هم خودشونو میکشتن اون روز که بری توی غرفه و برات توضیح بدن ولی خوب دیروز لابد سرشون خیلی شلوغ بوده

پاسخ:
سال های پیش روزهای اول می‌رفتیم ولی خب امسال نشد واقعا!
آره اصفهان گرمه و بخاطر این خوبه که مردمش مهمان نوازن براتون آرزوی موفقیت می کنم عزیز
پاسخ:
ممنونم. و همچنین.
منم رفتم ولی امسال نمایشگاه بخش غرفه های علمی آموزشی 19 تا 21 ضعیف بود خیلی خیلی
حتی نمایگاه بین المللیشم ضعیف بود کتاب های کامپیوتریش تخفیفام که از 20درصد تا 40 درصد :-)
ناشرا هم تقلبی مثلا جوکار داریم اصلش اونجا بود جوکار مهتاب جوکار سیما :-)

مزایای نمایشگاه فقط سیم کارت های رایگان ایرانسل همراه اول و تالیا  بود :-)
ما از طرف دانشگاه رفته بودیم یک اکیپ 20 نفره از تبریز بابا گرمه تهران خیلی خیلی
راه آهنم کلی خندیدیم یک ÷یرمرد اومد سیاه نما صبحانه می خوردیم از دستم گرفت فرار کرد من موندم و یک تیکه پنیر :-)
پاسخ:
آخی!! بی صبحانه موندید پس! منم هیچی نخوردم دیروز که بتونم تو گرما دووم بیارم. نه صبحانه خورده بودم و ناهار.
آره خیلی خیلی بد بود. یعنی از پارسال و پیارسال خیلی بدتر بود سازماندهیشون!!
منم یه سیم‌کارت همراه اول گرفتم :دی
تهران وحشتناکه گرماش!!!‌ البته من خودم اصفهانی هستم و اصفهان هم دست کمی از تهران نداره در گرما اصلا!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">