خوابگاه‌نوشته‌ها

خوابگاه‌نوشته‌ها

تا ۷ سال قبل برای من فقط یک "هم" معنی داشت و آن هم هم‌وطن بود! می‌فهمیدم که در غربت چقدر وطن می‌تواند بشود نقطه‌ی مشترک و پیدا کردن یک هم‌وطن چقدر می‌تواند لذت‌بخش باشد! از وقتی خوابگاهی شدم، "هم"های جدیدی برایم معنا پیدا کرد!شاید برای کسی که زندگی خوابگاهی را تجربه نکرده باشد، "هم اتاقی" هیچ مفهومی نداشته باشد!می خواهم اینجا خاطرات "هم اتاقی" بودنم را بنویسم...

بایگانی
پیوندها

انرژی +

چهارشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۲، ۰۸:۲۳ ب.ظ
دلم می‌خواد یکی در این اتاق رو باز کنه و با یه عالمه انرژی مثبت بیاد تو و بهم لبخند بزنه... بعد من همه‌ی کارهام رو ول کنم و بشینم باهاش حرف بزنم و حرف بزنم تا حالم خوب‌تر از حتی صبح بشه که با دوستم مریم یه‌عالمه حرف زدم و بهش قول دادم که همیشه خوب و خوشحال باشم...
از این همه انرژی‌های منفی تو محیط خسته شدم... باید روی در اتاق یه برگه بزنم بنویسم: «لطفا لبخند بزنید!»
یا این: «غر زدن ممنوع!»
ولی خب...مثل اینکه از این خبرها نیست... باید سعی کنم همین یه ذره انرژی خودم رو به زور نگه دارم...
خودخواه بودن خوب نیست! دوست ندارم خوخواه باشم! ولی واقعا انرژیم خیلی کمه... اگه این همه انرژی منفی رو بگیرم اونوقت همه‌شو تو دانشگاه به دوستهای دانشگاهم بازتاب می‌دم...در نتیجه مجبورم ایگنور کنم همه‌ی این انرژی‌های منفی رو... هندزفری در گوش...بی‌خیال همه‌ی فکرها و حرف‌های منفی دنیا :)

  • مهسا -

نظرات  (۳)

چرا؟!؟؟!؟!

اینجا از انرژی های منفیت بگو تا ما ازت دورشون کنیم و مثبتشو برات بفرستیم....

پاسخ:
:بوس و یه عالمه بغل! 
کاش میتونستم بیام دیدنت.... حداقلش این بود که من ازت انرژی میگرفتم! :))
پاسخ:
وای چقدر خوب می‌شد :) :آرزو
  • محمدمهدی ظاهرنسب
  • :)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">