Doo-1
جمعه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۱، ۰۱:۰۵ ق.ظ
درباره رضایت از زندگی بحث می کردیم، ذهنم این روزها درگیر همین مسئله شده.
مریم نوشته بود که گاهی مجبوریم کارهایی بکنیم که باعث رنجش و دلخوری دیگران می شود. "اما رضایت او مهم تر است..."
یا مولانا در فیه ما فیه می گوید:
اینکه خدا در چه صورتی از ما راضیست به دین برمی گردد واعتقادات دینی هر شخص.
این روزها که گذاشتم "نامرد" بخوانندم به خاطر آنکه "رضایت او" را شیرین تر دیدم، این احساس رضایت در من برانگیخته شده.حس می کنم خدا راضیست پس من هم راضیم.
یک چیز دیگر به توقعمان از زندگی برمی گردد.
4شنبه ساعت 7 صبح با بچه ها قرار گذاشته بودیم برویم برای صبحانه حلیم بخوریم!
از آنجا که من 4شنبه ها کلاس ندارم، از ساعت 8 تا 4 بعد از ظهر که قبل از جلسه Doo بود فقط درس خواندم!ولی با نشاط و شادابی!
و بعد حس کردم چقدر این زود بیدار شدن تاثیر مثبت دارد در زندگی.
و اینکه درس خواندنم چقدر بازده پیدا می کند.
کلا اینکه این رضایت تا حد زیادی دست خودمان است.اگر من از زندگیم راضی نیستم، مشکلی نیست! تغییرش می دهم!
و الان من تصمیمی گرفته ام آن تغییر را آغاز کنم.
شاید پذیرفتن مسئولیت دبیر تحریریه درنگ (نشریه صنفی دانشکده) هم در راستای همین تغییرات باشد...
همین نماز خواندن! وقتی نمازم را تند و تند و کلی بعد از اذان میخوانم احساس رضایت نمی کنم!خب پس چرا تغییرش ندهم؟!
الان هی دارم سعی می کنم شرایط را برای بهتر شدن فراهم کنم و شروعش هم می تواند از همین نماز ها باشد یا از همین زود بیدار شدن ها یا همین ریسک کردن ها در پذیرفتن مسئولیت های جدید و ناشناخته!
اولین قدم را برای رضایت از زندگی ،خودمان باید برداریم!خودمان!
مریم نوشته بود که گاهی مجبوریم کارهایی بکنیم که باعث رنجش و دلخوری دیگران می شود. "اما رضایت او مهم تر است..."
یا مولانا در فیه ما فیه می گوید:
یک جورهایی یعنی باید رضایتمان از زندگی را در طول رضایت خدا از نحوه زندگی کردنمان قرار دهیم.
اینکه خدا در چه صورتی از ما راضیست به دین برمی گردد واعتقادات دینی هر شخص.
این روزها که گذاشتم "نامرد" بخوانندم به خاطر آنکه "رضایت او" را شیرین تر دیدم، این احساس رضایت در من برانگیخته شده.حس می کنم خدا راضیست پس من هم راضیم.
یک چیز دیگر به توقعمان از زندگی برمی گردد.
4شنبه ساعت 7 صبح با بچه ها قرار گذاشته بودیم برویم برای صبحانه حلیم بخوریم!
از آنجا که من 4شنبه ها کلاس ندارم، از ساعت 8 تا 4 بعد از ظهر که قبل از جلسه Doo بود فقط درس خواندم!ولی با نشاط و شادابی!
و بعد حس کردم چقدر این زود بیدار شدن تاثیر مثبت دارد در زندگی.
و اینکه درس خواندنم چقدر بازده پیدا می کند.
کلا اینکه این رضایت تا حد زیادی دست خودمان است.اگر من از زندگیم راضی نیستم، مشکلی نیست! تغییرش می دهم!
و الان من تصمیمی گرفته ام آن تغییر را آغاز کنم.
شاید پذیرفتن مسئولیت دبیر تحریریه درنگ (نشریه صنفی دانشکده) هم در راستای همین تغییرات باشد...
همین نماز خواندن! وقتی نمازم را تند و تند و کلی بعد از اذان میخوانم احساس رضایت نمی کنم!خب پس چرا تغییرش ندهم؟!
الان هی دارم سعی می کنم شرایط را برای بهتر شدن فراهم کنم و شروعش هم می تواند از همین نماز ها باشد یا از همین زود بیدار شدن ها یا همین ریسک کردن ها در پذیرفتن مسئولیت های جدید و ناشناخته!
اولین قدم را برای رضایت از زندگی ،خودمان باید برداریم!خودمان!
- ۹۱/۱۲/۱۱