خوابگاه‌نوشته‌ها

خوابگاه‌نوشته‌ها

تا ۷ سال قبل برای من فقط یک "هم" معنی داشت و آن هم هم‌وطن بود! می‌فهمیدم که در غربت چقدر وطن می‌تواند بشود نقطه‌ی مشترک و پیدا کردن یک هم‌وطن چقدر می‌تواند لذت‌بخش باشد! از وقتی خوابگاهی شدم، "هم"های جدیدی برایم معنا پیدا کرد!شاید برای کسی که زندگی خوابگاهی را تجربه نکرده باشد، "هم اتاقی" هیچ مفهومی نداشته باشد!می خواهم اینجا خاطرات "هم اتاقی" بودنم را بنویسم...

بایگانی
پیوندها

غرق

پنجشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۲، ۰۱:۳۶ ب.ظ

همه چیز از آن روزی شروع شد که وقتی صدای اذان را شنیدیم، هندزفریهامان را محکم تر فشار دادیم داخل گوشهامان و صدای آهنگ را بلندتر کردیم مبادا صدای اذان مزاحممان شود...

از همان روز بود که نشنیدیم حی علی الصلوه را ...

  • مهسا -

نظرات  (۳)

:|

چه بگویم...! شاید هم از جای دیگری شروع شده باشد. از قبل از اینکه هندزفری دار بشیم!
  • علی چوپان ابراهیم حصاری
  •  یَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِم
    !!!!
    پاسخ:
    دقیقا...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">