دغدغه اخلاق
همه چیز از تشکیل نشدن کلاس میکروی ما شروع شد! رفتیم سر کلاس مدیریت آی تی ها که خیلی ازش تعریف میکردند!
استاد محترم آمد و بیمقدمه شروع کرد به صحبت کردن درباره لزوم رشوه دادن و گرفتن در نظام فاسد بوروکراسی ایران و اینکه اگر بخواهیم در این مملکت فاسد، اخلاقی زندگی کنیم، بی معنیست و اینکه اگر بخواهیم غیر از این باشیم جایی در نظام کاری نداریم و همان بهتر که برویم بنشینیم در خانه و کار نکنیم!! و در برابر اعتراضات ما هم میگفت: شما تشریف ببرید بنشینید داخل خانه! چون با آرمانها نمیشود زندگی کرد. باید با واقعیتها زندگی کرد اما شما بینهایت آرمانگرایید...
کاری به حرفهای استاد ندارم. اصلا هم نمیگویم در آرمانشهر یا همان مدینه فاضله زندگی میکنیم. به هیچ وجه هم ادعا نمیکنم نظام فاسد و بیمار اداری و اقتصادی ایران حتی ذرهای بهتر از چیزیست که استاد از آن میگفت.
اما برای منی که به واسطه خانوادهام، به شدت دغدغه اخلاق و زندگی اخلاقی را دارم،واقعا این حرفها ناراحت کننده و به فکر فروبرنده بود...
پدرم که یکی از تنها آدمهای دنیاست که قبولش دارم، میگوید مشکل از اینجاست که آنها درمورد پیشرفت در کار حرف میزنند و ما درباره "رشد". رشد در برابر غی. "قد تبین الرشد من الغی"...
اینکه بهای اخلاق مدارانه زندگی کردن خیلی سنگین است، دلیل خویی نیست برای آنکه استاد بگوید: "در یک جامعه بیمار و فاسد، اخلاقی زندگی کردن بی معناست.".
ادعا نمیکنم میتوانم این بها را به راحتی بپردازم. ولی حداقلش این است که نسخه کلی نمیپیچم برای دیگران و فاتحه اخلاق را به کلی نمیخوانم...
و اینکه به واسطه نوع زندگی خانوادهام، تعالیم مادر و پدرم و خیلی چیزهای دیگر، برایم یک جورهایی غیراخلاقی زندگی کردن ناممکن است!
هنوز هم این دغدغه از بعد از آن کلاس دست از سرم برنداشته!
یکی به من بگوید که میشود، میشود اخلاقی زندگی کرد! مگرنه؟! یکی به من بگوید...
پ.ن: مسئله اصلا به طور خاص رشوه نیست. مسئله کل اخلاقیات است.
- ۹۲/۰۸/۲۲