خوابگاه‌نوشته‌ها

خوابگاه‌نوشته‌ها

تا ۷ سال قبل برای من فقط یک "هم" معنی داشت و آن هم هم‌وطن بود! می‌فهمیدم که در غربت چقدر وطن می‌تواند بشود نقطه‌ی مشترک و پیدا کردن یک هم‌وطن چقدر می‌تواند لذت‌بخش باشد! از وقتی خوابگاهی شدم، "هم"های جدیدی برایم معنا پیدا کرد!شاید برای کسی که زندگی خوابگاهی را تجربه نکرده باشد، "هم اتاقی" هیچ مفهومی نداشته باشد!می خواهم اینجا خاطرات "هم اتاقی" بودنم را بنویسم...

بایگانی
پیوندها

لبخند

پنجشنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۲، ۰۸:۲۲ ب.ظ
هوم!
خوشبختی میتونه با طعم کوکو سیب زمینی مه‌زاد به آدم لبخند بزنه! یا میتونه با طعم آب‌نبات چوبی های شیری باشه به یاد بچگیهام و خونه مامان بزرگ و مغازه آقای عطایی و اون آب‌نبات چوبیهای شیری کاکائویی خوشمزه‌ش که هرموفع میرفتیم اونجا مامان واسم یکی می‌خرید...
  • مهسا -

نظرات  (۲)

با حورا کاملا موافقم!

ققققرررتی هاااا بشقاب چینی تون را تو خوابگاه چطور سالم نگه داشتید؟!؟!؟;))))

پاسخ:
:))))))
همین یه دونه بشقاب چینی رو داریم :))
غذاهای خوشمزه ای وجود دارند که درست کردنشان ساده است و وقتگیر نیست. ولی نمیدانم چرا در خوابگاه هایی که آشپزخانه مشترک دارند (سوئیت نیستند) دست و دل آدم به هیچ کاری نمیرود!
پاسخ:
دقیقا!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">