همینجوری
سه شنبه, ۲ مهر ۱۳۹۲، ۰۲:۱۶ ق.ظ
این روزها یک حس خاصی دارم در دانشگاه...
نمی دانم شاید از همان روز که شادی گفت:"ترم پنجمی؟! خوش به حالت...امسال سال شماهاست...سال سومی ها..."
از همان "خوش به حالت" دقیق شدم روی تک تک لحظه های دانشگاه...
اما...نمی دانم...انگار وسط هیاهوهاش دارم کر میشوم...
من عاشق دانشگاهم...عاشق دانشکده... ولی این روزها عجیب حس غریبانگی بهم دست داده...
از نگاه های سرد دوست نماها خسته شدم...از این همه شک و ابهام خسته شدم... از بی اعتمادی ها...
من اما عاشق دانشکده ام با تمام دوستانم...
- ۹۲/۰۷/۰۲