خوابگاه‌نوشته‌ها

خوابگاه‌نوشته‌ها

تا ۷ سال قبل برای من فقط یک "هم" معنی داشت و آن هم هم‌وطن بود! می‌فهمیدم که در غربت چقدر وطن می‌تواند بشود نقطه‌ی مشترک و پیدا کردن یک هم‌وطن چقدر می‌تواند لذت‌بخش باشد! از وقتی خوابگاهی شدم، "هم"های جدیدی برایم معنا پیدا کرد!شاید برای کسی که زندگی خوابگاهی را تجربه نکرده باشد، "هم اتاقی" هیچ مفهومی نداشته باشد!می خواهم اینجا خاطرات "هم اتاقی" بودنم را بنویسم...

بایگانی
پیوندها

:(

دوشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۲، ۰۵:۳۰ ب.ظ
همه چی خوب نیست :(
رفتن مریم قطعی شده... من و مهزاد داریم دق میکنیم... هنوز جایی پیدا نکردیم که اتاقمونو عوض کنیم... :(
من می مونم و یه زیستی و 2تا تربیت بدنی...:(
امیدی که داره سرد میشه کم کم...
  • مهسا -

نظرات  (۱)

حالا خوبه مهزاد هم هست و تنها نیستی...

بزار ترم شروع بشه و بچه ها بیان انشالله توافق میکنین زود سرد نشوووو

پاسخ:
بله من خیلی دارم منفی می بینم...فعلا تا اون یکی تربیت بدنیه نیومده اونقدرها هم بد نیست شرایط....

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">