افطاری
جمعه, ۴ مرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۳۹ ب.ظ
از همان روزی که مرجان استارت برگزاری افطاری فارغ التحصیلان تو مدرسه را زد، احساس کردم قرار است دوباره اتفاق خوبی بیفتد. از سختی کارهای هماهنگی و اجرایی که بگذریم، دیشب یکی از فوق العاده ترین شبهای زندگیم بود در این 2سال!
دوباره بودن در کنار دوستانی که یک وقتی نه خیلی دور، حتی فکرِ هر روز ندیدنشان برایم غیرممکن بود، آن هم در جایی که یک وقتی روز و شبمان را در آن گذرانده بودیم...
حالا به فاصله 2 سال خیلی از همان دوستها را برای اولین بار می دیدم...
دیشب برای من ملغمه ای بود از یادآوری خاطرات تلخ و شیرین...
2سال پیش وقتی دبیرستان را با اوقات تلخ ترک کردم، آن قدر در و دیوارهای مدرسه هر روز برایم تکرار شده بود که حتی فکرش را هم نمی کردم که یک روزی دوباره دلم برایش تنگ شود...
دلم تنگِ همه آن روزهای نه چندان دور است...
کسانی که یک وقتی فکر می کردم تا ابد با هم هستیم حالا هرکدام یک سو مشغول اند...
سمانه دندانپزشکی اصفهان کیمیا پزشکی اصفهان مهسا صنایع صنعتی اصفهان ستاره ادبیات فرانسه تهران ساناز برق صنعتی اصفهان مریم عمران اصفهان شادی آمار خوانسار و من کامپیوتر تهران...
عکس دوستمان را نشانِ هم می دهیم که تا چند ماه دیگر عروسی می کند و درمورد دختر تازه متولد شده یکی دیگر از بچه های سال بالایی حرف می زنیم...
حالا حاضرم همه داراییم را بدهم تا دوباره همه مان همان دختر دبیرستانی های چند سال پیش بشویم و پشت همان میز و نیمکت ها بنشینیم و بی دغدغه بخندیم و شعر بخوانیم و بیخیالِ همه دنیا، شاد باشیم...
دوباره بودن در کنار دوستانی که یک وقتی نه خیلی دور، حتی فکرِ هر روز ندیدنشان برایم غیرممکن بود، آن هم در جایی که یک وقتی روز و شبمان را در آن گذرانده بودیم...
حالا به فاصله 2 سال خیلی از همان دوستها را برای اولین بار می دیدم...
دیشب برای من ملغمه ای بود از یادآوری خاطرات تلخ و شیرین...
2سال پیش وقتی دبیرستان را با اوقات تلخ ترک کردم، آن قدر در و دیوارهای مدرسه هر روز برایم تکرار شده بود که حتی فکرش را هم نمی کردم که یک روزی دوباره دلم برایش تنگ شود...
دلم تنگِ همه آن روزهای نه چندان دور است...
کسانی که یک وقتی فکر می کردم تا ابد با هم هستیم حالا هرکدام یک سو مشغول اند...
سمانه دندانپزشکی اصفهان کیمیا پزشکی اصفهان مهسا صنایع صنعتی اصفهان ستاره ادبیات فرانسه تهران ساناز برق صنعتی اصفهان مریم عمران اصفهان شادی آمار خوانسار و من کامپیوتر تهران...
عکس دوستمان را نشانِ هم می دهیم که تا چند ماه دیگر عروسی می کند و درمورد دختر تازه متولد شده یکی دیگر از بچه های سال بالایی حرف می زنیم...
حالا حاضرم همه داراییم را بدهم تا دوباره همه مان همان دختر دبیرستانی های چند سال پیش بشویم و پشت همان میز و نیمکت ها بنشینیم و بی دغدغه بخندیم و شعر بخوانیم و بیخیالِ همه دنیا، شاد باشیم...
- ۹۲/۰۵/۰۴