زیارت
شنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۱، ۱۱:۱۱ ب.ظ
وقتی 8 سال باشد برای زیارت بی تابی کرده باشی، ثانیه ثانیه های بودن در حرم برایت همراه می شود با اوج احساس خوشبختی...
پیچیدن نسیم در چادر در صحن حرم، اشک به چشمت می آورد وقتی به یاد می آوری که اکنون...اینجا...در حرم امامت ایستاده ای...
بیان احساسم در آن لحظات در کلمات نمی گنجد...
و اینجا هم قرار نیست دل نوشته بنویسم...
موقع خریدهای کوچک از مغازه های اطراف حرم، همه به یاد افراد خانواده هستند و برای هر عضوی چیزی به نشانه به یاد بودن می خرند...و تو در هر لحظه درست به همان اندازه به فکر هم اتاقانت هستی که به فکر خانواده...
این می شود که از هرچیز یکی هم برای هم اتاقیهایت برمیداری و می گذاری بقیه همسفرانت درک نکنند رابطه هم اتاقی بودن را...
پیچیدن نسیم در چادر در صحن حرم، اشک به چشمت می آورد وقتی به یاد می آوری که اکنون...اینجا...در حرم امامت ایستاده ای...
بیان احساسم در آن لحظات در کلمات نمی گنجد...
و اینجا هم قرار نیست دل نوشته بنویسم...
موقع خریدهای کوچک از مغازه های اطراف حرم، همه به یاد افراد خانواده هستند و برای هر عضوی چیزی به نشانه به یاد بودن می خرند...و تو در هر لحظه درست به همان اندازه به فکر هم اتاقانت هستی که به فکر خانواده...
این می شود که از هرچیز یکی هم برای هم اتاقیهایت برمیداری و می گذاری بقیه همسفرانت درک نکنند رابطه هم اتاقی بودن را...
- ۹۱/۱۲/۰۵
زیارت قبول،چقد خوب که بالاخره رفتی مشهد :)
ما هم این چند وقته درگیر فوت خواهر دوستم بودیم.