خوابگاه‌نوشته‌ها

خوابگاه‌نوشته‌ها

تا ۷ سال قبل برای من فقط یک "هم" معنی داشت و آن هم هم‌وطن بود! می‌فهمیدم که در غربت چقدر وطن می‌تواند بشود نقطه‌ی مشترک و پیدا کردن یک هم‌وطن چقدر می‌تواند لذت‌بخش باشد! از وقتی خوابگاهی شدم، "هم"های جدیدی برایم معنا پیدا کرد!شاید برای کسی که زندگی خوابگاهی را تجربه نکرده باشد، "هم اتاقی" هیچ مفهومی نداشته باشد!می خواهم اینجا خاطرات "هم اتاقی" بودنم را بنویسم...

بایگانی
پیوندها

کار :دی

سه شنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۳:۳۱ ب.ظ
ساعت ۱۱:۳۰ با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم و دیدم یک شماره‌ی ایرانسل ناشناس است! تلفنم را با صدای به شدت گرفته و خواب آلود جواب دادم. از شرکت بود :))))))))))) زنگ زده بودند قرار بگذارند برای مصاحبه! من جای طرف بودم به کسی که ساعت ۱۱:۳۰ صدایش خواب آلود است، برای کار اعتماد نمی‌کردم :))

پ.ن: اولین باره که استرس دارم برای یه مصاحبه ی کاری در این حد :)) این دفعه جدیه دیگه آخه و برام هم مهمه. چون شرایط دانشجوییم و اینکه کار نیمه‌وقت می‌خوام، کار رو سخت می‌کنه واسم.
  • مهسا -

نظرات  (۲)

موفق باشیییی
پاسخ:
مرسیییی :)
:))

ان شا الله که این کار براتون خیر باشه :)
+نه بابا شب‌های احیا هست 11:30 موردی نداره ;-)

پاسخ:
تازه خوب بود ۱۱:۳۰ ها :)) روزهای پیش ۱:۳۰ از خواب پا می‌شدم :))

ممنون :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">