خوابگاه‌نوشته‌ها

خوابگاه‌نوشته‌ها

تا ۷ سال قبل برای من فقط یک "هم" معنی داشت و آن هم هم‌وطن بود! می‌فهمیدم که در غربت چقدر وطن می‌تواند بشود نقطه‌ی مشترک و پیدا کردن یک هم‌وطن چقدر می‌تواند لذت‌بخش باشد! از وقتی خوابگاهی شدم، "هم"های جدیدی برایم معنا پیدا کرد!شاید برای کسی که زندگی خوابگاهی را تجربه نکرده باشد، "هم اتاقی" هیچ مفهومی نداشته باشد!می خواهم اینجا خاطرات "هم اتاقی" بودنم را بنویسم...

بایگانی
پیوندها

دوست

جمعه, ۱۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۱۲ ب.ظ


بعد از ۴ سال اینقدر به تهران بودن عادت کرده‌ام که دیگر بودنم در اصفهان به نظرم اشتباه می‌آید! انگار نه انگار که اصل بر این است که اصفهان باشم! بچه‌ها تو گروه تلگرام قرار افطاری می‌گذارند برای فردا شب مثلا و من :| می‌شوم که من چرا تهران نیستم؟!

قضیه این است که وقتی رفتم تهران، دوست‌های دبیرستانم را جا گذاشتم و رفتم! بعد از مدتی هم اینقدر دغدغه‌هایمان عوض شد که دیگر همدیگر را نفهمیدیم و کل خبر گرفتنم ازشان شد رسیدن گاه به گاه خبرهای عقد و عروسیشان آن هم از طریق فیسبوک!

در طول ۴ سال یک دور کل زندگی من فرمت شد و کل آدم‌های دور و برم عوض شدند و دوست‌هام هم همگی عوض شدند. دوست‌های جدید پیدا کردم. دوست‌هایی که حرف هم را خیلی بهتر می‌فهمیم و وقتی با هم تو بوفه‌ی دانشگاه می‌نشینیم یا می‌رویم سینما یا می‌رویم بستنی بخوریم یا می‌رویم خانه‌ی هم، حرف‌های زیادی برای گفتن داریم. اما حالا یک جورهایی آن‌ها را هم جا گذاشته‌ام تهران و برگشته‌ام اصفهان. اصفهانی که دیگر هیچ دوستی در آن ندارم. یک جور حس بد و عجیب از تهران رانده از اصفهان مانده دارم!! این حس‌ها هم لابد از حواشی زندگی همه‌ی خوابگاهی‌هاست... :) 


پ.ن: جدیدا حرف‌های اصلیم رو تو پست‌های منتشرنشده می‌نویسم و حرف‌های چرت و پرت و دغدغه‌های سطحیمو تو پست‌های منتشر شده..!! خود سانسوری...؟


پ.ن۲: یک پست طولانی برای خودم هم دارم می‌نویسم راجع به اپلای که ۳ سال بعد که احتمالا ارشدم تمام شده نظرات امروزم را بدانم :)


پ.ن۳:‌ استاد پروژه‌م چند روز پیش ایمیل زده بود و دعوتمان کرده بود به افطاری گروه نرم‌افزار. امروز می‌خواستم جواب بدهم اول ایمیل زده بودم «سلاااام» :)))))))))))))))))) شانس آوردم قبل از ارسال متوجه شدم :)) اینقدر عادت کردم به اینجوری کشیده حرف زدن که حواسم نبود طرفم استادم هست :))))))))))))))))))))))))))))))


پ.ن۴: صبا چرا اینقدر خوب است؟ تنها اشتراک بین تهران و اصفهان برای من صباست! صبایی که می‌رود...صبایی که هنوز وقتی باهاش حرف می‌زنم حالم خوب می‌شود. صبایی که دیگر نخواهم داشتش...

  • مهسا -

نظرات  (۵)

این حس ها از  حواشی زندگی خوابگاهی هاست...
+ لینک شدید
حس مشترکیه. دوستهای واقعیت را وقتی پیدا میکنی که جایگاهت به ثبات برسه. بدونی میمونی یا میری. تهرانی یا اصفهانی. بیخود نیست که میگن از دل برود هرانکه از دیده برفت! نه به این شدت.... ولی همیشه دوستای صمیمی نزدیک آدم هستند.
پاسخ:
اوهوم......

پوف!! چه شباهتی بین خوابگاهی ها است! طبیعی است دیگر!

پاسخ:
هعععععی
خوبیش اینه که طبیعیه و خوبیش اینه که آدم می‌دونه مشترکه بین همه‌ی آدم‌ها با شرایط یکسان...

  • زهرا نادری
  • مهسا پست‌های «منتظر نشده»؟ :)
    پاسخ:
    عجب لحظه‌ای پستمو دیدی :)) به ۱ دیقه نکشید ویرایشش کردم :)) من تو تایپ بین ظ و ش و همینطور بین س و ص خیلی اشتباه می‌خوره دستم.
    با سلام خدمت شما دوست عزیز
    اگر میخواید وبلاگتون رو به سایت تبدیل کنید میتونید طرح قالب و پیاده سازیش تو سرویس قدرتمند بیان رو به ما بسپارید .
    ما با کمترین هزینه براتون انجام خواهیم داد.
    هیچ وقت برای پیشرفت دیر نیست.
    موفق باشید.
    گروه نرم افزاری ایتـــــ سافتـــــ (مرجع تخصصی طراحی قالب های بیان)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">