خوابگاه‌نوشته‌ها

خوابگاه‌نوشته‌ها

تا ۷ سال قبل برای من فقط یک "هم" معنی داشت و آن هم هم‌وطن بود! می‌فهمیدم که در غربت چقدر وطن می‌تواند بشود نقطه‌ی مشترک و پیدا کردن یک هم‌وطن چقدر می‌تواند لذت‌بخش باشد! از وقتی خوابگاهی شدم، "هم"های جدیدی برایم معنا پیدا کرد!شاید برای کسی که زندگی خوابگاهی را تجربه نکرده باشد، "هم اتاقی" هیچ مفهومی نداشته باشد!می خواهم اینجا خاطرات "هم اتاقی" بودنم را بنویسم...

بایگانی
پیوندها

خداحافظی-۱

چهارشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۰۷ ب.ظ


سعیده اومد گفت امشب می‌ره. ته دلم لرزید. پایان؟ تموم شد؟ دیگه هم‌اتاقی نیستیم؟ دیگه حتی هم‌دانشگاهی هم نیستیم؟

پاشدم رفتم سالن مطالعه که به زور فکرم رو منحرف کنم از غصه‌های آخر و درس بخونم برای امتحان فردا. 

تو سالن مطالعه، همینطور که محاسبات می‌خوندم و تو گوشم آهنگ‌های محمد نوری و سیاوش قمیشی در حال تکرار بود، یهو دیدم قطره‌های اشک داره می‌ریزه روی جزوه‌م... اومدم تو اتاق. دیدم وسایل سعیده به صورت جعبه جعبه روی هم جمع شده. واقعیت هجوم آورد بهم. تموم شد؟

دلم خیلی سنگینه... اون قدر که حتی نمی‌تونم گریه کنم. سعیده رفت. به همین سادگی. و این اولین رفتن بود. و اولین خداحافظی. و من احساس می‌کنم طاقتشو ندارم. طاقت تحمل این خداحافظی‌های پر در پی رو...

سعیده رفت...تموم شد...من موندم و یه عاااااالمه خاطره...

هم شروعی یه پایانی داره. نه؟

نمی‌خوام :((


پ.ن: واقعا فردا روز اول ماه رمضونه؟! واقعا سحر قراره بیدار شیم بریم سلف غذا بخوریم؟!!!!

  • مهسا -

نظرات  (۵)

دوستی ها ادامه دارد. حالا که هر دو تهران هستید غصه نخور.
پاسخ:
امیاما دیگه هم‌اتاقی که نیستیم...
منم دلم لرزید...
اما خب چه میشه کرد؟ مهم اینه که دوستیا تا همیشه سر جای خودشون بمونن :*
التماس دعا :-) 
پاسخ:
:************
محتاجم عزیزم...
خدا به همراهت :*
  • زهرا نادری
  • اینم خیلی سخته ولی خوبه حداقل نمی‌ره اونوره دنیا :(
    پاسخ:
    آره...:( واقعا دوست ندارم به رفتن‌های به راه دور دوست‌هام فکر کنم هنوز...
    اگه باز هم هردو تهران هستید راحت میتونید اخر هفته ها با هم قرار بذارید و همدیگه را ببینید.
    ماه رمضان خوابگاه را خیلی دوست داشتم حتی روزهایی که روزه نبودم!
    پاسخ:
    ولی دیگه روزهای خوب هم‌اتاقی بودنمون تکرار نمی‌شه...
    آره خیلی خوبه :دی
    سعیده میره شهید بهشتی، نه ؟

    من به عنوان نفر سوم، ضمن ابراز همدردی بابت این جدایی ( خودم تجربه‌ی چنین جدایی رو دارم .. خیلی بده!) امیدوارم هر دو تا تونم هرجا هستین، بهترین ها نصیبتون بشه. :)
    پاسخ:
    آره می‌ره شهید بهشتی...
    مرسی... :( فعلا غصه‌دارم :(

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">