خوابگاه‌نوشته‌ها

خوابگاه‌نوشته‌ها

تا ۷ سال قبل برای من فقط یک "هم" معنی داشت و آن هم هم‌وطن بود! می‌فهمیدم که در غربت چقدر وطن می‌تواند بشود نقطه‌ی مشترک و پیدا کردن یک هم‌وطن چقدر می‌تواند لذت‌بخش باشد! از وقتی خوابگاهی شدم، "هم"های جدیدی برایم معنا پیدا کرد!شاید برای کسی که زندگی خوابگاهی را تجربه نکرده باشد، "هم اتاقی" هیچ مفهومی نداشته باشد!می خواهم اینجا خاطرات "هم اتاقی" بودنم را بنویسم...

بایگانی
پیوندها

ته دل کسی را خالی نکنید!

يكشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۰۱ ق.ظ


بعد از آزمایشگاه معماری وایساده بودیم تو ایستگاه اتوبوس با مریم و صفورا. داشتیم از درس‌های ترممون صحبت می‌کردیم و از معدلمون و کنکور و این چیزها! یهو یه آقایی که تو ایستگاه نشسته بود برگشت گفت: حالا این همه درس می‌خونین، کار کجا هست؟!

واقعا می‌خواستم بزنم تو سرش!

ته دل مردمو خالی نکنین هیچ وقت! خب که چی الان این حرف‌ها آخه؟!



  • مهسا -

نظرات  (۶)

سلام دوباره : )
فکر نکنم بشناسیم هم‌دیگه رو.  
پاسخ:
آهااان! ببخشید آخه من یه تعداد زیادی پویا می‌شناسم فکر می‌کردم شما جزء اون‌ها هستید.
هوم. سلام؛
خیلی اهل نظر دادن و اینا نیستم، خواستم بگم می‌خونم بلاگت رو به‌خاطر این‌که نوشته‌هات پیرو همون هدفِ کلاسیکِ ثبت لاگ‌های زندگی‌ه، و دوست دارم این رو.
ببین در نظر خیلی از آدما زندگی مثل یه تو-دو لیست چندتا مورد داره که باید تیک‌شون رو بزنی و تمام، کیفیت زندگی‌شون با مقدار تلاش، ارزش هدف و رسیدن به هدف تعیین می‌شه که اصلاً هم بد نیست این نگرش، ولی اگه واقع‌گرا باشی و برگردی و به موفقیت‌هات نگاه کنی می‌بینی هر لحظه که می‌گذره از اون خوش‌حالیِ بابت موفقیت کم‌تر می‌شه، مثلاً چهار سال پیش تو یه رشته خوب تو یه دانش‌گاه خوب قبول شدی و اون موقع خیلی خوش‌حال و اینا بودی ولی دیگه الان فکر نکنم به همون اندازه بتونی بابتش خوش‌حال باشی، چون هدف‌هات بزرگ‌تر می‌شن، دغدغه‌هات عوض می‌شن و این حرفا. 
یه مثالی هست که می‌گن یه عده آدم میرن کوه، به قله می‌رسن به چه سختی، بعد که رسیدن دو دقیقه بعد یکی می‌گه خب دیگه بریم پایین. 
می‌خوام بگم، زندگی رو مسیرهای قله می‌سازه نه خود قله. خیلی‌ها این رو یادشون می‌ره.
پاسخ:
سلام :)
شما کدوم پویا هستید؟ :)
دقیقا همینطوریه که گفتید. دقیقااااااااا :)

برای شما و هم رشته ای های شما کار زیاد است عزیزم :)
پاسخ:
همین! خب کار که زیاده واسه‌ی ما! آخه چه حرفیه این؟!
آدم ها 3 دسته اند
دسته اول کاربلد هستند و تو حرفه ی خود حرف اول می زنند این آدم ها کار میاد دنبالشون و از لحاظ شغلی مشکلی ندارند 
دسته ی دوم از  اون ها که کار بلدند اما همچین خاص هم نیستند یا اینکه اصلا کار بلد نیستند  و حالا با پارتی یا با شانس بالاخره هر جوری شده سر کار می رند
دسته سوم نه کار بلدند نه پارتی همینطوری فقط مقاطع تحصیلی رو رد کردند و اومدند بالا ، اینا اون دسته ی بی کار های آینده هستند :دی
دولت هم نمی تونه جوابگوی اون ها باشه چون خیلی از نقص ها به خودش بر می گرده در نتیجه همینطوری سرشون رو گرم می کنه نمی دونم راسته یا نه یکی از دوستام چند روز پیش گفت الان پذیرش دکترا در سال 2 بار شده 
تا اونجا که من می دونم کمبود دکتر نداریم ، مثل این می مونه دولت بخواهد سر مردم گرم کنه حالا برین مقاطع بالاتر بعدا کار پیدا می شه :-"
پاسخ:
بله همینطور هست. البته هنوز ۲ بار در سال نشده پذیرش دکترا.
  • دختری از تبار تسنیم ...
  • سلام 
    فضای وبلاگتون عجب صمیمی
    از این حرف ها از این به بعد هم می شنوی
    اما توی محیط دانشگاه بودن لذتی داره که خاص خودشه...حتی اگه خدایی نکرده کار نباشه
    قدر دوران و بدون، بعد ها به حرفم می رسی...
    موفق باشی...
    پاسخ:
    سلام.
    ممنون :)
    آخه حرف بی‌ربطی هم هست! دوستای ما از ترم ۵ سر کار می‌رن! و خب از گفتن این حرف‌ها هم چیزی درست نمی‌شه!
    متاسفانه داره تموم می‌شه این دوره‌ی خوب :)
    :|
    عجب آدمی بود !

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">