خوابگاه‌نوشته‌ها

خوابگاه‌نوشته‌ها

تا ۷ سال قبل برای من فقط یک "هم" معنی داشت و آن هم هم‌وطن بود! می‌فهمیدم که در غربت چقدر وطن می‌تواند بشود نقطه‌ی مشترک و پیدا کردن یک هم‌وطن چقدر می‌تواند لذت‌بخش باشد! از وقتی خوابگاهی شدم، "هم"های جدیدی برایم معنا پیدا کرد!شاید برای کسی که زندگی خوابگاهی را تجربه نکرده باشد، "هم اتاقی" هیچ مفهومی نداشته باشد!می خواهم اینجا خاطرات "هم اتاقی" بودنم را بنویسم...

بایگانی
پیوندها

یاالله!

يكشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۳، ۰۷:۱۷ ب.ظ


فکر کنم فقط دخترهای خوابگاهی معنی این رو می‌فهمن :))‌

-هنوز یاالله ه؟!

-ای بابا...چرا همه‌ش تو این طبقه یاالله ه؟!

...


:))

وقتی آقاهای خدماتی می‌خوان بیان تو خوابگاه از این اصطلاح استفاده می‌شه :دی

بعد خیلی خنده‌داره! من بیچاره از خواب پاشدم سرم درد می‌کنه چشمام قرمزه و هنوز خواب از سرم نپریده دارم می‌رم وضو بگیرم که یهو می‌بینم یه آقایی که اومده کولر طبقه رو درست کنه زل زده تو چشم من! تازه وقتی من دیدمش شروع کرده می‌گه یاالله! تا قبلش که هیچی اصلا! بعد هم سرشو نمی‌ندازه پایین ها!! همینجور زل زده تو چشم من می‌گه یاالله:)) خب من الان چی کار کنم دقیقا وقتی داره منو نگاه می‌کنه؟! :))  کجا برم؟! :))


بعدانوشت: یه بار هم وسط راهرو بودم که از سمت اتاق ما صدای یاالله اومد! منم هول کردم نیم‌دونستم کجا برم! پریدم تو دستشویی :))‌ بعد همینطور منتظر بودم که برن دیدم صدای یاالله داره نزدیک می‌شه!! تا اینکه یهو گفتن: دستشویی یاالله!!!! :)) هیچی دیگه! حدود نیم ساعت اون جا حبس شده بودم :))

  • مهسا -

نظرات  (۸)

سلام
عیدتون مبارک :x
پاسخ:
سلام!
ممنونم. عید شما هم مبارک :)
:)))
:))
تصورش جالبه
پس میتونه جالب باشه :))
نخیر فائزه من خیلی زرنگم :))
یادش به خیر!
خانوما طبقه ی دوم یاالله!!
:))))))))))))))))
من دوبار گیر کردم.
یه بار رفته بودم تو محوطه پشت هفتاد بدوم همین جوری شاد! نگو محوطه یاالله ه! بدیش این بود که کلا تا فرار کنم کلی طول کشید. 

یه بارم مریض شده بودم رفته بودم دکتر. اصلا نفهمیدم انقدر کنار زمین چمن نشستم که غروب شده. یه دفعه حاج آقای مهدیه ظاهر شد. یادمه دوسال پیش یکیاز خانومای مسئول جلو میفتاد هی می گفت یاالله! پارسال آخراش دیگه خسته شده بود نمیومد! حالا خوبی حاج آقا این بود که همیشه سرش پایینه اصلا اطراف رو نگاه نمی کنه! :)))

ولی موضوعی که بهش پرداختی واقعا عالی بود مهسای عزیز!

به سعیده زارع!  تو پارسال یاالله نگرفتت؟! :دی انقدر باهوش عمل کردی؟! :))

پاسخ:
:))
یعنی ها قشنگ دخترهای خوابگاهی می‌تونن خاطراتشونو از این یالله بنویسن به صورت مجموعه دربیارن چاپ کنن یکی از یکی خنده‌دارتر =))
  • سعیده زارع
  • :))))

    به وضو گرفتنت میپرداختی :دی

    پاسخ:
    وسط راهرو بودم خب :)) دقیقا وسط راه اتاق تا دستشویی بودم :))

    =)))))

    دقیقا........................................

    عالی بود!

    پاسخ:
    :))
    یا الله!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">