خوابگاه‌نوشته‌ها

خوابگاه‌نوشته‌ها

تا ۷ سال قبل برای من فقط یک "هم" معنی داشت و آن هم هم‌وطن بود! می‌فهمیدم که در غربت چقدر وطن می‌تواند بشود نقطه‌ی مشترک و پیدا کردن یک هم‌وطن چقدر می‌تواند لذت‌بخش باشد! از وقتی خوابگاهی شدم، "هم"های جدیدی برایم معنا پیدا کرد!شاید برای کسی که زندگی خوابگاهی را تجربه نکرده باشد، "هم اتاقی" هیچ مفهومی نداشته باشد!می خواهم اینجا خاطرات "هم اتاقی" بودنم را بنویسم...

بایگانی
پیوندها

تفریح جمعه‌ها!

جمعه, ۴ مهر ۱۳۹۳، ۰۸:۱۳ ب.ظ


دلم تنگ شده بود برای این تفریح روزهای جمعه!! پختن ناهار به صورت دسته‌جمعی :دی

خدایا ماکارونی را از ما نگیر!!! اگر نه جمعه‌ها گرسنه می‌مانیم! یعنی امروز ۴-۵ نفری که تو آشپزخانه در حال ناهار پختن بودند، همه‌شان غذایشان ماکارونی بود!!

پ.ن: به نظر من که خیلی خوشمزه شده بود :دی




پ.ن: اصلا حرفی از هم‌اتاقی‌های امسالم نزدم!

من و مه‌زاد(میکروبیولوژی) و صدیقه(سلولی مولکولی) و آتوسا(تربیت‌بدنی).

فعلا همه چیز خوب و آرام است :)

  • مهسا -

نظرات  (۵)

راستی! با هم اتاقی تربیت بدنی راحت هستین؟؟؟ ما یک زمانی یک هم اتاقی تربیت بدنی داشتیم که خیلی سخت بود برامون!!!
پاسخ:
راستش منم تجربه‌ی بد پارسالمو داشتم از تربیت بدنی‌ها..ولی چاره‌ای نبود... اون دختره اتاقشو عوض کرد و الان یه تربیت بدنی دیگه اومده که ارشده...به هرحال مشکلات خودشو داره دیگه...
یادش بخیر.... یک ماکارونی اساسی و بعدش هم خواب بعد از ظهر :))) و میماند ظرفهای نشسته....
پاسخ:
آخ گفتین :))

عاشق تنوع مدل بشقاب و قاشق چنگال و.... سفره های خوابگاهم واز اون هیجان انگیزتر...... ظرف های ترشی دست نخورده اول مهر..... و بعد تعطیلات عید نوروز!

پاسخ:
:))
عاشق نکته‌سنجیتونم  :))
دقیقا...
  • پوریا کریمی
  • واقعا خدا این ماکارونی رو از ما نگیره ، نعمتیه و شکرش واجب :)
    پاسخ:
    واقعـــــــــــــــا :))
    خوابگاه میخام!! :(
    پاسخ:
    ایشاللا درست شه کارت...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">