خوابگاه‌نوشته‌ها

خوابگاه‌نوشته‌ها

تا ۷ سال قبل برای من فقط یک "هم" معنی داشت و آن هم هم‌وطن بود! می‌فهمیدم که در غربت چقدر وطن می‌تواند بشود نقطه‌ی مشترک و پیدا کردن یک هم‌وطن چقدر می‌تواند لذت‌بخش باشد! از وقتی خوابگاهی شدم، "هم"های جدیدی برایم معنا پیدا کرد!شاید برای کسی که زندگی خوابگاهی را تجربه نکرده باشد، "هم اتاقی" هیچ مفهومی نداشته باشد!می خواهم اینجا خاطرات "هم اتاقی" بودنم را بنویسم...

بایگانی
پیوندها

ترس-۳

دوشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۳، ۰۷:۳۴ ب.ظ


بعضی اتفاقات در زندگی هستند که هرقدر ازشان بترسی و هی به تعویقشان بندازی، باز یک روزی سر می‌رسند...و وقتی سر رسیدند یکهو دوست‌داشتنی و نترسیدنی می‌شوند...

:)

قورباغه‌ام را قورت دادم این بار :)

سرشار شدم از حس‌های پراز پارادوکس!


بی‌ربط‌ نوشت: از استادهایی که دانشجو را در قالب یک عدد معدل قضاوت می‌کنند،

مُــــــــــــــــــــــ تـِــــــــــــــــــــــ نَـــــــــــــــــــ فِّـــــــــــــــــــــ رَم!

  • مهسا -

نظرات  (۱)

به دوره شما استاد محترمی که از روی نمره میانترم جای نشستن بچه ها را برای پایان ترم مشخص میکرد و ردیف اول کمترین نمره ها و همین طور به ترتیب تا ردیف آخر و نمره بالاها  بازنشسته شدن گمونم وگرنه تجربه های جدیدی می داشتی!!!
پاسخ:
خدارو شاکرم که اون استاد نیمه محترم بازنشسته شدن...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">