خوابگاه‌نوشته‌ها

خوابگاه‌نوشته‌ها

تا ۷ سال قبل برای من فقط یک "هم" معنی داشت و آن هم هم‌وطن بود! می‌فهمیدم که در غربت چقدر وطن می‌تواند بشود نقطه‌ی مشترک و پیدا کردن یک هم‌وطن چقدر می‌تواند لذت‌بخش باشد! از وقتی خوابگاهی شدم، "هم"های جدیدی برایم معنا پیدا کرد!شاید برای کسی که زندگی خوابگاهی را تجربه نکرده باشد، "هم اتاقی" هیچ مفهومی نداشته باشد!می خواهم اینجا خاطرات "هم اتاقی" بودنم را بنویسم...

بایگانی
پیوندها

روز مادر

يكشنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۳، ۰۹:۳۳ ب.ظ

سخت است روز مادر آدم کنار مادرش نباشد...خیلی سعی کردم به روی خودم نیاورم. آن‌هم با آن همه کار امروز توی دانشگاه. ولی ناخودآگاه وقتی بچه‌ها درمورد امشب حرف می‌زدند و کادوهایشان و ... چشمانم خیس می‌شد.

مادرم را اندازه‌ی تمام دنیا دوست دارم.


روز مادر بودن باعث شده عید کم‌رنگ شود... امروز عید بود. عید ولادت حضرت مادر. عید همه مبارک... :)


امروز دانشگاه به همه‌مان یک شاخه گل قرمز داد! :) 

  • مهسا -

نظرات  (۳)

پست جدید؛ لطفاً !

:)
پاسخ:
آین مدت هیچی وقت نداشتم آخه :) سر فرصت و اگر چیزی برای نوشتن باشه می‌نویسم حتما :)
امیدوارم مادرت سالهای سال شاد و سلامت باشه...
پاسخ:
ممنونم از دعای خوبتون :)

سعی کن با این دور بودن هر چه زودتر کنار بیای.... چون احتمال دور بودنت بعد از این نسبت به برگشتنت پیش خانواده 70 به 30 درصده!

عیدت هم مبارک................

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">