خوابگاه‌نوشته‌ها

خوابگاه‌نوشته‌ها

تا ۷ سال قبل برای من فقط یک "هم" معنی داشت و آن هم هم‌وطن بود! می‌فهمیدم که در غربت چقدر وطن می‌تواند بشود نقطه‌ی مشترک و پیدا کردن یک هم‌وطن چقدر می‌تواند لذت‌بخش باشد! از وقتی خوابگاهی شدم، "هم"های جدیدی برایم معنا پیدا کرد!شاید برای کسی که زندگی خوابگاهی را تجربه نکرده باشد، "هم اتاقی" هیچ مفهومی نداشته باشد!می خواهم اینجا خاطرات "هم اتاقی" بودنم را بنویسم...

بایگانی
پیوندها

کتری‌ها

شنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۳، ۱۱:۵۳ ب.ظ

بچه‌تر که بودم، توی کتاب‌های زبان آدم‌هایی می‌دیدم که تفریحشان جمع‌آوری کلکسیون تمبر است! آن‌موقع‌ها این کار به‌نظرم احقانه‌ترین و بی‌هیجان‌ترین تفریح دنیا بود! 

 اما امسال مدتی حدود سه هفته به‌شدت عاشق تعدد شکل و قیافه‌ی کتری‌هایی شده بودم که صبح‌به صبح توی آشپزخانه‌ی خوابگاه کنار هم صف می‌کشیدند! نمی‌دانم دقیقا از کی این کتری‌ها برایم تبدیل شده به نماد خوابگاه! این شد که هی با گوشیم می‌رفتم توی آشپزخانه و یواشکی از کتری‌ها عکس می‌انداختم! حالا می‌فهمم که احتمالا جمع‌آوری کلکسیون تمبر به مراتب عاقلانه‌تر و هیجان‌انگیزتر از جمع‌آوری کلکسیون عکس کتری است! 

این عکس‌ها حاصل همان یک ماه است! خداراشکر عید این وسط وقفه انداخت و این مرض هم از سر من افتاد!

پ.ن: من عاشق آن کتری دو عکس آخرم!










  • مهسا -

نظرات  (۴)

:-?? خاله زنکی؟! نمی‌دونم شاید بین این عده آدمی که می‌گی جو اینجوری راه افتاده! من که دوسش دارم.
پاسخ:
اوهوم به شدت بینشون تبدیل شده به...بگذریم! واسه همین یه دید منفی در من ایجاد کردن! قطعا مسخره‌ست! چون از فیسبوک هم خیلی‌ها همین استفاده رو می‌کردن! ولی خب چون آشناییم برای اولین بار با ایسنتاگرام همراه شد با شنیدن یه سری حرف‌ها ازش بدم اومد! ان‌شاءالله چند وقت دیگه نظرم عوض می‌شه :) البته فعلا که کلا از شبکه‌های اجتماعی محو شدم :)
مهسا پاشو بیا اینستاگرام. بعضی از پستات خیلی به درد اونجا می‌خوره.
پاسخ:
زهرا نمی‌دونم چرا اینقدر مقاومت می‌کنم در برابر اینستاگرام! اصلا حس خوبی نسبت بهش ندارم. شاید چون دیدم که اطرافیانم تو دانشگاه ازش استفاده‌های خاله‌زنکی می‌کنن در حد چی! شاید بالاخره راضی بشم که توش عضو بشم!
با نظر الهام موافقم! زمان ما کثیف تر بود. آن قدری که من تا حد مردن از آشپزخانه بدم می آمد. و در نتیجه توی اتاق یک پلوپز داشتم. و فقط برای ظرف شستن به آشپزخانه میرفتم تا حد ممکن!!!
پاسخ:
پس ما خیلی الان مرفه بی‌دردیم :دی

:)))))

چه کار با مزه ای!

هنوز هم گازهای 3شعله تو خوابگاه..... ولی خدایش خیلی تمیزتر از اون چیزی اند که تو خاطرات من مونده! حتی کتری هاشم خیلی خیلی نوتر از زمان ماست!

والله من هرچی یادم میاد روزی یه کتری که از بس آبش جوشیده بود و خالی شده بود و صاحبش سراغش نیامده بود سیاه یا ترکیده بود هم روزی گاز دیده میشد...

مثل خیلی پستهای دیگت،  این پستت هم خیلی حال داد ....

پاسخ:
:))
من تا حالا کتری ترکیده ندیدم :دی من همیشه یادم می‌ره کتری رو گذاشتم رو گاز ولی هم‌اتاقیم حواسش هست خدارو شکر :دی
تمیزن اینا الان!؟؟؟ :)))) یا خدا چی بوده اون‌موقع :دی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">