خوابگاه‌نوشته‌ها

خوابگاه‌نوشته‌ها

تا ۷ سال قبل برای من فقط یک "هم" معنی داشت و آن هم هم‌وطن بود! می‌فهمیدم که در غربت چقدر وطن می‌تواند بشود نقطه‌ی مشترک و پیدا کردن یک هم‌وطن چقدر می‌تواند لذت‌بخش باشد! از وقتی خوابگاهی شدم، "هم"های جدیدی برایم معنا پیدا کرد!شاید برای کسی که زندگی خوابگاهی را تجربه نکرده باشد، "هم اتاقی" هیچ مفهومی نداشته باشد!می خواهم اینجا خاطرات "هم اتاقی" بودنم را بنویسم...

بایگانی
پیوندها

پایان ۹۲

پنجشنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۳۲ ق.ظ

نشسته باشی تو خونه، پاتو انداخته باشی روی پات، سفره‌ی هفت‌سین خواهرت روبه‌روت(اولین عید عروس شدن خواهرت)، یه عالمه شیرینی خوشمزه روی میز، داداشت درحال درست کردن تخم‌مرغ سفره، بوی سبزی پلو و ماهی پیچیده درفضا، می‌شه که حس عید نداشته باشی هنوز؟؟

بی‌خیال اینکه تا ۲ ساعت دیگه باید پروژه تحویل بدیم و ما هنوز وسطای کاریم تازه :))
ای بابا...ای بابا... چقدر زود ۹۲ تموم شد! عجب سالی بود ها!
خواهر و برادرم ازدواج کردن و خب من واقعا یه حس تنهایی عجیبی بهم دست داد... یهو چرا اینجوری شد آخه؟!‌ حالا من که اصلا خونه نیستم ولی برادر کوچکترم بیچاره خیلی تنها شده.
چهارشنبه سوری دور آتش جمع شده بودیم کلا پر شده بود همه‌جا از زوج‌های جوان هی با هم دوتا دوتا از آتش می‌پریدن. بعد من و داداشم هم واسه اینکه کم نیاریم با هم می‌پریدیم از آتش! :)) بعد هم یه دوتا دوتا با آتش عکس می‌گرفتن. مجددا ما واسه اینکه کم نیاریم گفتیم با هم با آتش عکس بگیریم. بعد مگه می‌ذاشتن؟! همه می‌اومدن تو عکسمون :))

۹۲ عجب سالی بود! یهو خانواده‌ی آروم و گوشه‌گیر من شلوغ شد و پر رفت و آمد! و من شخصا از قبل گوشه‌گیرتر شدم حتی :دی 
ولی تو این سال جدید من یه مقداری بیشتر از قبل راهم رو پیدا کردم. یعنی درسته که الان خیلی هم ایده‌آل نیست شرایطم ولی خب بهتر از قبله :)‌ اقلا می‌دونم که می‌خوام به فاصله‌ی ۲-۳ سال دیگه چه کارهایی انجام داده باشم. این خودش خیلی خوبه.

امسال عید رو می‌خوام فقط به کسانی که خیلی خاصن برام تبریک بگم. کسانی که یه بار احساسی و معنوی خاصی تو زندگیم دارن. نه تک تک همکلاسی‌های دانشگاهم، نه تک تک هم‌کلاسی‌های مدرسه‌م، نه! می‌خوام به یه سری آدم‌های خاص که البته شامل یه سری معلم‌های مدرسه‌م هم می‌شن تبریک بگم فقط. متنفرم از تبریک‌های گروهی و دسته‌جمعی و پیامک‌های sent to all!!!
باید یه سری تبریک خاص گفت به یه سری آدم‌های خاص... :) 
کلا که سال ۹۲ سال پرفراز و نشیبی برای خانواده‌م اگرچه بود، ولی برای خودم زیاد نبود :) ۹۳ دوباره من کنکوری می‌شم. ای بابا... کنکوری نود بودیم که :)) کی رسیدیم به ۹۳؟!‌ به‌هرحال همونطور که کنکوری‌های عزیز رو دعا می‌کنید سر سفره واسه منم دعا کنید :دی

و خب خیلی خوشحالم از اینکه دعاهام هنوز هم حول درس و ایناست :)) بزرگ نمی‌شم من :)) 
خب خب...بسه دیگه  
سال نوی همه‌تون مبارک باشه :)

  • مهسا -

نظرات  (۳)

سال نو مبارکــــــــــــــــــــ

جای بسی شکر داره که خانوادتون نسبت به قبل پررفت و آمدتر و شلوغتر شده (1لحظه به این فکر کن که اگه برعکس میشد چی میـــــــــــــــــــشد!)و انشالله از این به بعد با عروس و داماد جدید و نوه ها سال به سال شلوغتر و پر انرژیتر هم بشه....

انشالله که سال 93 از هر نظر برات خوب باشه....

پاسخ:
ممنونم از این همه انرژی :)

سلام. 
دیشب اتفاقی هیستوری مسنجر گوشی رو نگاه میکردم، متوجه شدم آدرس وبلاگی که من ازت دارم، متفاوت ـه با آدرسیکه دادی؛ من آدرس قفسه‌ات رو داشتم،
همینکه متوجه شدم، بااینکه خسته بودم، ولی نشستم صفحه اول وبلاگت رو خوندم، خوبو عالی ـه، :)
پاسخ:
:)

با همه اینها حس و حال عید رو نداری هنوز؟ :))

انشاالله که به موقع اش ما و برادرتون هم متاهل میشین و خانواده تون از اینی که هست شلوغ تر میشه.... :)

خدا را شکر که تکلیفت با خودت مشخص شد... امیدوارم کنکورت را هم خوب بدی... (هنوز خیلی فرصت داری برای برنامه ریزی کنکور. از فرصتهات استفاده کن)

سال خیلی خوبی داشته باشی مهسا خانومی :*

پاسخ:
:))
مرسی حورا خانم :*

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">