خوابگاه‌نوشته‌ها

خوابگاه‌نوشته‌ها

تا ۷ سال قبل برای من فقط یک "هم" معنی داشت و آن هم هم‌وطن بود! می‌فهمیدم که در غربت چقدر وطن می‌تواند بشود نقطه‌ی مشترک و پیدا کردن یک هم‌وطن چقدر می‌تواند لذت‌بخش باشد! از وقتی خوابگاهی شدم، "هم"های جدیدی برایم معنا پیدا کرد!شاید برای کسی که زندگی خوابگاهی را تجربه نکرده باشد، "هم اتاقی" هیچ مفهومی نداشته باشد!می خواهم اینجا خاطرات "هم اتاقی" بودنم را بنویسم...

بایگانی
پیوندها

سلام

جمعه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۱، ۰۹:۴۸ ب.ظ

تبدیل به عادت شده انگار!

از کنار هم که می گذریم، یا در آشپزخانه که همدیگر را میبینیم، این گفت و گو رد و بدل می شود: "سلام خوبی؟" یا نهایتش "چه خبرا؟"! و جالب اینکه نه کسی از گفتن این ها انتظار پاسخی دارد و نه کسی پاسخی می دهد!فقط عینا این جملات رد و بدل می شود! 2نفر همزمان، یکی می گوید: "سلام چطوری؟ "و دیگری می گوید: "سلام خوبی؟! "

بی هیچ جوابی!

من از این عادت کردن ها متنفرم.

از این تعارفات معمول

از این جملات کلیشه ای تکراری

از این...

شاید این جملات بین دو همسایه هم صبح به صبح در پارکینگ و در حالی که هر دو عجله دارند رد وبدل شود

شاید بین بچه ها در دانشگاه هم

اما وای به روزی که این کلیشه های بی معنی به داخل خانه هامان راه پیدا کنند...

یا در مقیاس کوچکتر به داخل اتاق هامان!

شاید دوستمان به خاطر افتادن به همین تکرار ها اتاقش را وسط سال عوض کرد...

خدا را شکر می کنم که اتاق ما پر از همدلیست...پر از دوستی!

وقتی بعد از یک روز کسل کننده ی سنگین با کوله باری از خستگی بر میگردم خوابگاه، همین لبخند مریم، همین "خسته نباشی" مهسا، همین "امتحان چطور بود؟" مهزاد، کافیست تا همه خستگیهام را از یاد ببرم...


این که مقیاس کوچکش است...ای کاش داخل خانه هامان هم همین هم دلی ها همیشه در جریان باشد :)

  • مهسا -

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">