خوابگاه‌نوشته‌ها

خوابگاه‌نوشته‌ها

تا ۷ سال قبل برای من فقط یک "هم" معنی داشت و آن هم هم‌وطن بود! می‌فهمیدم که در غربت چقدر وطن می‌تواند بشود نقطه‌ی مشترک و پیدا کردن یک هم‌وطن چقدر می‌تواند لذت‌بخش باشد! از وقتی خوابگاهی شدم، "هم"های جدیدی برایم معنا پیدا کرد!شاید برای کسی که زندگی خوابگاهی را تجربه نکرده باشد، "هم اتاقی" هیچ مفهومی نداشته باشد!می خواهم اینجا خاطرات "هم اتاقی" بودنم را بنویسم...

بایگانی
پیوندها

دغدغه اخلاق

چهارشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۲، ۰۵:۲۶ ب.ظ

همه چیز از تشکیل نشدن کلاس میکروی ما شروع شد! رفتیم سر کلاس مدیریت آی تی ها که خیلی ازش تعریف می‌کردند!

استاد محترم آمد و بی‌مقدمه شروع کرد به صحبت کردن درباره لزوم رشوه  دادن و گرفتن در نظام فاسد بوروکراسی ایران و اینکه اگر بخواهیم در این مملکت فاسد، اخلاقی زندگی کنیم، بی معنیست و اینکه اگر بخواهیم غیر از این باشیم جایی در نظام کاری نداریم و همان بهتر که برویم بنشینیم در خانه و کار نکنیم!!  و در برابر اعتراضات ما هم می‌گفت: شما تشریف ببرید بنشینید داخل خانه! چون با آرمان‌ها نمی‌شود زندگی کرد. باید با واقعیت‌ها زندگی کرد اما شما بی‌نهایت آرمان‌گرایید...

کاری به حرفهای استاد ندارم. اصلا هم نمی‌گویم در آرمانشهر یا همان مدینه فاضله زندگی می‌کنیم. به هیچ وجه هم ادعا نمی‌کنم نظام فاسد و بیمار اداری و اقتصادی ایران حتی ذره‌ای بهتر از چیزیست که استاد از آن می‌گفت.

اما برای منی که به واسطه خانواده‌ام، به شدت دغدغه اخلاق و زندگی اخلاقی را دارم،واقعا این حرفها ناراحت کننده و به فکر فروبرنده بود... 

پدرم که یکی از تنها آدمهای دنیاست که قبولش دارم، می‌گوید مشکل از اینجاست که آنها درمورد پیشرفت در کار حرف می‌زنند و ما درباره "رشد". رشد در برابر غی. "قد تبین الرشد من الغی"...

اینکه بهای اخلاق مدارانه زندگی کردن خیلی سنگین است، دلیل خویی نیست برای آنکه استاد بگوید: "در یک جامعه بیمار و فاسد، اخلاقی زندگی کردن بی معناست.".

ادعا نمی‌کنم می‌توانم این بها را به راحتی بپردازم. ولی حداقلش این است که نسخه کلی نمی‌پیچم برای دیگران و فاتحه اخلاق را به کلی نمی‌خوانم...

و اینکه به واسطه نوع زندگی خانواده‌ام، تعالیم مادر و پدرم و خیلی چیزهای دیگر، برایم یک جورهایی غیراخلاقی زندگی کردن ناممکن است!

هنوز هم این دغدغه از بعد از آن کلاس دست از سرم برنداشته!

یکی به من بگوید که می‌شود، می‌شود اخلاقی زندگی کرد! مگرنه؟! یکی به من بگوید...


پ.ن: مسئله اصلا به طور خاص رشوه نیست. مسئله کل اخلاقیات است.

  • مهسا -

نظرات  (۳)

مطمئن باش هستند آدمهایی که میخواهند خوب باشند، میخواهند اخلاق مدار باشند، میخواهند رو به رشد بروند و نه رو به فساد. میشود اخلاق مدار بود، ممکن است بها هم داشته باشد (که دارد) ممکن است خیلی وقتها باعث احساس خستگی شود، باعث احساس شکست شود. از دور نگاه کردن به مساله هنر نیست. در مورد راه حل حرف زدن وقتی در درون مشکل نباشی گار سختی نیست. کار سخت این است که وقتی در درون مشکلی هستی راهی برایش پیدا کنی. همرنگ جماعت شدن راحت ترین راه است! اگر همه بخواهند بی اخلاق باشند و فقط فکر منافع خودشان باشند و همرنگ جامعه شوند که دیگر اثری از خوبی نمیماند.
پاسخ:
دقیقا همینه حرفم...
خب واسه همینه که میگم تو خوب باش.تو خوب باش که بعدا توی هر شرایطی بتونی کار درست انجام بدی.رفتی معلم شدی،استاد شدی بتونی روی دور و بریات تاثیر بذاری و به اونا یاد بدی که میشه خوب بود و در جهت درست کردن هرچیزی قدم برداشت!
ببین سیستم ما غلطه!واسه من و تویی که تصمیم به موندن گرفتیم و هدفمون انشاءالله ساختن کشوره و درست کردن سیستم خیلی مهمه که سیستم رو بشناسیم و توش حل نشیم دوستم :)

پاسخ:
ولی...
تنها وظیفه مون اینه که خوب باشیم؟ الان باید سکوت کنیم آیا در برابر این حرفها؟
  • سعیده زارع
  • تو خوب باش دوستم :)
    پاسخ:
    نه نه سعیده. اصلا بحثم خوب بودن و نبودن نیست. من اصلا و ابدا ادعای خوب بودن ندارم! ولی برام مهمه اینکه آدمهای سعی کنن خوب باشن. سعیده برای منی که تصمیم گرفتم تو این کشور بمونم با تمام کم و کاستهاش، مهمه که بدونم آدمها دارن سعی میکنن درستش کنن نه اینکه در جهت بدتر شدنش تلاش کنن! اگر قراره بدترش کنن، من اینجا بمونم که چی؟!! وقتی هیچی قرار نیست خوب بشه...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">